نما متن53

 

 



موضوعات مرتبط: نما متن
[ شنبه 30 شهريور 1392 ] [ 9:39 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

هفته دفاع مقدس گرامی باد



موضوعات مرتبط: مناسبت ها
[ شنبه 30 شهريور 1392 ] [ 9:33 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

شعرطنزوصلت ناجور (شعر)

 وصلت ما از ازل یک وصلت ناجور بود

من که خود راضی به این وصلت نبودم زور بود

درس و دانشگاه بالکل بی بخارم کرده بود
بسکه بودم سر بزیر و در غذا کافور بود

رخت دامادی پدر با زور کرد اندر تنم
گفت باید زن بگیری تو وَ این دستور بود

چندباری خواستگاری رفته بودم بد نیود
میوه می خوردیم و کلا سور و ساتم جور بود

این یکی گیسو کمند و وان یکی بینی بلند!
این یکی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود

سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن
اولی خر فهم بود و دومی خر زور بود

خانواده گرچه یک اصل مهم در زندگی است
انتخاب اولم باباش مرده شور بود

کیس خوبی بود شخصاً، صورتاً، فهماً، فقط
هشتصد تا سکه مهر خانم مزبور بود

با خودم گفتم که کی داده...گرفته، بی خیال
حیف از شانس بدم دامادشان مأمور بود!

این غزل را توی زندان من سرودم یک نفس
شاهدم ناصر سه کلّه با کَرم کیفور بود...

زن اَخ است و مایه درد و بلا با این وجود
می گرفتم یک زن دیگر اگر مقدور بود



موضوعات مرتبط: اشعارطنزاشعار
[ پنج شنبه 28 شهريور 1392 ] [ 6:26 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

رونمايی از تابلوی «معراج» اثر استاد فرشچيان

رونمايی از تابلوی «معراج» اثر استاد فرشچيان - ۱۳۹۲/۰۶/۲۷


 



موضوعات مرتبط: اجتماعیخبر گزيده
[ پنج شنبه 28 شهريور 1392 ] [ 6:12 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

داستانک

 


یکی سر شاخه درخت نشسته بود و داشت از ته اره اش میکرد.
بهش گفتن مگه اون حکایت رو نشنیدی که...؟؟!!
یارو گفت: درخت مال خودمه،اره مال خودمه،سر و ته شاخه هم مال خودمه،به شما هم هیچ ربطی نداره!
افتاد زمین و دست و پاش زخم شد.
اومدن بهش گفتن دیدی...؟!!
گفت: هر چی زخمی شده مال خودمه به شما هم هیچ ربطی نداره!!!
ازش کلی خون رفت...
بهش گفتن ازت خون میره !
گفت: خون خودمه به شما هم هیچ ربطی نداره!!!
یکی گفت :
دوستانه یه سوال بپرسم راستشو میگی؟
گفت بپرس.
گفت واقعا داری چه غلطی میکنی؟
جواب داد : هیچی، سر مواضع و حرفام ایستادم!!!

سخن روز : هرچه فکر شما بزرگ باشد به همان اندازه بیشتر به افکار دیگران احترام می گذارید.پاسکال


موضوعات مرتبط: داستانک
[ پنج شنبه 28 شهريور 1392 ] [ 1:1 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

 

 



موضوعات مرتبط: جملات الهام بخش برای زندگی
[ پنج شنبه 28 شهريور 1392 ] [ 12:41 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

۱۱ فایده باورنکردنی لبخند زدن

لبخند می تواند پیام های مختلفی را به دیگران برساند.،

لبخند چیزی فراتر از نشان دادن خوشایند بودن چیزی است. تحقیقات روانشناسی ۱۱ فایده لبخند زدن را بیان می کنند. آدمها همیشه لبخند می زنند، مخصوصاً وقتی در جمع هستند اما لبخند فقط نشان دهنده شاد بودن آنها نیست. ما از لبخند برای اهداف خاص اجتماعی استفاده می کنیم زیرا لبخند می تواند پیام های مختلفی را به دیگران برساند. در ادامه به ۱۱ روشی که می توان از لبخند برای فرستادن پیام درمورد قابل اعتماد بودن، جذابیت، اجتماعی بودن و ویژگی های بسیار دیگر درمورد خودمان استفاده کرد، اشاره می کنیم.


۱. تشویق دیگران برای اعتماد به شما

در دنیایی که همه فقط به فکر خودشان هستند، واقعاً به چه کسی می توان اعتماد کرد؟ یک نشانه از قابل اعتماد بودن ما، لبخند است. لبخندهای واقعی پیام می فرستد که دیگران می توانند به ما اعتماد کرده و با ما همکاری کنند. کسانیکه لبخند می زنند معمولاً سخاوت و برونگرایی بیشتری دارند. اقتصاددانان نیز تصور می کنند که لبخند ارزش ویژه ای دارد. در یک تحقیق که توسط شارلمان و همکاران (Scharlemann et al. ) انجام گرفت، احتمال اینکه شرکت کننده ها به افرادیکه لبخند می زدند اعتماد کنند خیلی بیشتر از بقیه بود. این تحقیق مشخص کرد که لبخند تمایل افراد برای اعتماد کردن را تا ۱۰% افزایش می دهد.

۲. جلب ملایمت و ارفاق دیگران

وقتی افراد کار بدی انجام می دهند و دستگیر می شوند معمولاً لبخند می زنند. آیا این کار برایشان فایده ای دارد؟ براساس تحقیقی که توسط لافرانس (LaFrance) و هِچ (Hecht) در ۱۹۹۵ انجام گرفت، می تواند اینطور باشد. ما با کسانیکه قانونشکنی کرده اند، اگر بعد از آن لبخند بزنند، با ملایمت و ارفاق بیشتری برخورد می کنیم. مهم نیست که لبخندی دروغین باشد، لبخندی از روی بیچارگی باشد یا یک لبخند واقعی، همه آنها باعث می شود برای فرد خاطی کمی تحفیف قائل شویم. به نظر می رسد که به این دلیل در این مورد موثر است که تصور می کنیم افرادی که بعد از قانون شکنی لبخند می زنند، قابل اعتمادتر از آنهایی هستند که لبخند نمی زنند.

۳. رهایی از خطاهای اجتماعی
فراموش کردید به مناسبت سالگرد ازدواجتان برای همسرتان هدیه بخرید؟ اسم یک مشتری مهم را فراموش کرده اید؟ سهواً یک بچه کوچک را لگد زدید؟ اگر چنین مواردی برای شما هم پیش آمده باشد، احتمالاً خجالت زده شده اید. عملکرد خجالت این است که شما را از مکان های اجتماعی پرفشار بیرون کند. لبخند های از روی خجالت با پایین انداختن سر همراه است و خیلی وقت ها هم یک خنده کوتاه احمقانه به آن اضافه می کنیم. این کار برای این انجام می شود که باعث شویم فرد مقابل اشتباه سهوی ما را فراموش کرده و سریعتر ما را ببخشد. بنابراین لبخند از روی خجالت به ما کمک می کند از زندان رها شویم.
۴. چون درغیر اینصورت احساس بدی پیدا خواهم کرد

گاهی اوقات به این دلیل لبخند می زنیم که هم مودبانه است و هم اینکه بعد از آن احساس بدی پیدا نمی کنیم. مثل زمانیکه کسی با اشتیاق درمورد اینکه چطور مقداری پول در جیب یکی از لباس های قدیمی اش پیدا کرده برایمان تعریف می کند. شاید خیلی جای لبخند زدن نداشته باشد اما اینکار را می کنید چون مودبانه است. در یک تحقیق از افراد مختلف سوال شد بعد از شنیدن اخبار خوب از یک نفر، صورت خود را خشک و جدی نگه دارند. بعد از آن احساس بدی پیدا کردند و تصور می کردند که آن فرد نظر بدی نسبت به آنها پیدا خواهد کرد. به همین دلیل است که در اینگونه مواقع سر خود را تکان داده و لبخند می زنیم چون می دانیم اگر اینکار را نکنیم، بعد احساس پشیمانی خواهیم کرد. این احساس در زنان قوی تر از مردان است.

۵. خندیدن از ته قلب

لبخند زدن راهی برای کاهش فشار ناشی از موقعیت های ناراحت کننده است. روانشناسان به آن فرضیه فیدبک چهره می گویند. حتی وقتی به اجبار لبخند می زنیم برای اینکه کمی روحیه مان را بهتر کند کافی است.

هشدار: لبخند زدن به چیزهای ناراحت کننده شاید موثر باشد اما به نظر دیگران جالب نمی رسد. وقتی آنسفیلد (Ansfield) در تحقیق خود از شرکت کننده ها خواست تا ویدئوهایی ناراحت کننده تماشا کنند، آنهایی که لبخند زدند بعد احساس بهتری داشتند تا آنها که لبخند نزدند. اما آنهایی که به تصاویر ناراحت کننده لبخند می زدند در نظر دیگران خوشایند نبودند.

۶. برای درک و بینش بهتر

وقتی عصبی هستیم، توجه ما کمتر می شود. متوجه نمی شویم که کناردستمان چه می گذرد و فقط اتفاقی که درست روبه رویمان می افتد را می بینیم. این هم از نظر لفظی و هم استعاری صدق می کند: وقتی مضطرب هستیم یا استرس داریم، متوجه ایده هایی که در گوشه های ذهنمان است نمی شویم. اما برای به دست آوردن درک از یک مشکل، دقیقاً به همین ایده های پیرامونی نیاز پیدا می کنیم. لبخند بزنید. لبخند زدن باعث می شود احساس خوبی پیدا کنیم که انعطاف پذیری در توجه را بالا برده و توانایی ما برای فکر کردن کلی نگر را تقویت می کند. وقتی این ایده توسط جانسون و همکاران (Johnson et al. ) در سال ۲۰۱۰ بررسی شد، نتایج تحقیق نشان داد که شرکت کننده هایی که لبخند می زدند در کارهایی که نیاز به توجه داشت و فرد باید کل جنگل و نه فقط درختان آن را می دید، بهتر عمل می کردند.

۷. برای جذابیت

لبخند خانم ها تاثیری جادویی بر همسرشان دارد و تاثیر آن حتی از ارتباط چشمی نیز بالاتر است. در یک تحقیق بر روی نحوه برخورد آقایان با خانم ها را در یک بار بررسی کرد والش و هویت، ۱۹۸۵ (Walsch & Hewitt, ۱۹۸۵) وقتی زنی فقط ارتباط چشمی با همسرش برقرار می کرد، در ۲۰% از موارد فرد به او نزدیک می شد. وقتی همان زن لبخندی را هم اضافه می کرد، در ۶۰% از موارد مرد به او نزدیک می شد.

اما وقتی مردها به زنان لبخند می زنند، تاثیر آن جادوییت کمتری دارد. بااینکه لبخند زدن جذابیت خانم ها را برای آقایان بیشتر می کند اما برعکس آن چندان صادق نیست. درواقع، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد مردان وقتی باغرور و یا حتی خجالت رفتار کنند، نسبت به زمانیکه شاد به نظر می رسند، جذابیت بیشتری دارند] تریسی و بیل، ۲۰۱۱ (Tracy & Beall, ۲۰۱۱) کمتر لبخند زدن باعث می شود مردان مردانه تر به نظر برسند.

۸. پنهان کردن فکر

روانشناسان در گذشته تصور می کردند که یک لبخند واقعی هیچوقت دروغ نمی گوید. لبخند های دروغین و مصنوعی فقط دهان را درگیر می کند درحالیکه لبخندهای واقعی به چشم ها نیز می رسد. اما در تحقیقات اخیر مشخص شده است که ۸۰% از افرادیکه لبخند مصنوعی می زنند می توانند تاثیر لبخند بر روی چشم ها را نیز تقلید کنند. پس از لبخند می توان برای پنهان کردن چیزی که واقعاً به آن فکر می کنیم استفاده کنیم اما با این وجود ساختن یک لبخند مصنوعی چندان آسان نیست زیرا زمان بندی آن باید درست باشد. رمز ایجاد یک لبخند قابل اعتماد این است که شروع کُندی دارد، یعنی نیم ثانیه طول می کشد تا روی صورت پخش شود. یک تحقیق نشان داده است که در مقایسه با یک لبخند با شروع سریع (یک دهم ثانیه) ، لبخندهای با شروع کُندتر قابل اطمینان تر، واقعی تر و جذاب تر تلقی می شوند.

۹. برای پول درآوردن

در موارد قبل بررسی کردیم که اقتصاددانان نیز ارزش لبخند را دریافته اند اما آیا لبخند می تواند واقعاً برایمان پول ساز باشد؟ واضح است که یک لبخند پهن از یک مستخدم می تواند: تید و لوکارد (Tidd and Lockard) در سال ۱۹۷۶ در تحقیق خود دریافتند که مستخدم هایی که لبخند می زنند انعام بیشتری دریافت می کنند. بطور کلی تر افرادیکه در صنایع خدماتی هستند، مثل مهمانداران هواپیما یا آنها که در بخش سرگرمی و میهمان نوازی هستند، برای لبخند زدن به مشتریان خود پول می گیرند. اما مراقب باشید. تضاد مداوم بین آنچه واقعاً احساس می شود و آنچه نشان داده می شود می تواند موجب خستگی فرد و فرسودگی شغلی شود.

۱۰. لبخند بزنید تا دنیا به شما لبخند بزند

یکی از ساده ترین لذت های زندگی که معمولاً به خاطر خودکار بودن آن دیده نمی شود زمانی است که به کسی لبخند می زنید و او در جواب به شما لبخند می زند.

اما همانطور که ممکن است متوجه شده باشید همه آدمها در جواب یک لبخند، لبخند نمی زنند. هینز و توم هاو (Hinsz and Tomhave) در سال ۱۹۹۱ در تحقیق خود بررسی کردند که چه نسبت از افراد لبخند را با لبخند جواب می دهند. نتایج آنها نشان داد که حدود ۵۰% از افراد اینگونه رفتار می کنند. درمقایسه معمولاً هیچکس اخم را با اخم جواب نمی دهد.

۱۱. لبخند برای طول عمر

اگر هیچکدام از این تحقیقات نتونست لبخندی روی لبان شما بنشاند این را هم در نظر بگیرید: افرادیکه زیاد لبخند می زنند معمولاً بیشتر عمر می کنند. در یک تحقیق که بر روی تصاویر بازیکنان بیسبال در سال ۱۹۵۲ انجام گرفت مشخص شد که آنها که لبخند زده بودند تا ۷ سال بیشتر از همسانان خود عمر کرده اند. شاید حالا دلیلی برای لبخند زدن پیدا کرده باشید.


موضوعات مرتبط: تندرستی
[ سه شنبه 26 شهريور 1392 ] [ 1:3 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

داستانک

 گرگ و پیرزن

 

گرگ گرسنه‌ای برای تهیة غذا به شکار رفت. در کلبه‌ای در حاشیة دهکده پسر کوچکی داشت گریه می‌کرد و گرگ صدای پیرزنی را شنید که داشت به او می‌گفت: �اگر دست از گریه و زاری برنداری تو را به گرگ می‌دهم.�

گرگ از آن‌جا رفت و نشست و منتظر ماند تا پسر کوچولو را به او بدهند. شب فرا رسید و او هنوز انتظار می‌کشید. ناگهان صدای پیرزن را شنید که می‌گوید: �کوچولو گریه نکن، من تو را به گرگ نمی‌دهم. بگذار همین که گرگ پیر بیاید او را می‌کشیم.�

گرگ با خود گفت: �انگار این‌جا آدم‌هایی پیدا می‌شوند که چیزی می‌گویند اما کار دیگری می‌کنند.�
و بلند شد و روستا را ترک گفت.

 



موضوعات مرتبط: داستانک
[ سه شنبه 26 شهريور 1392 ] [ 1:48 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

حدیث برگزیده

 خوش گماني به خدا



امام رضا سلام الله علیه: :

اَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّه‏ِ فَاِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ يَقولُ: اَنا عِنْدَ ظَنِّ عَبدىَ الْمُؤمِنِ بى،

اِنْ خَيْرا فَخَيْرا وَ اِنْ شَرّا فَشَرّا؛

به خداوند خوشگمان باش، زيرا خداند مى‏فرمايد: من نزد گمان بنده مؤمن خويش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى‏كنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى‏كنم.

كافى، ج 2، ص 72، ح 3



 



موضوعات مرتبط: حدیث برگزیده
[ سه شنبه 26 شهريور 1392 ] [ 1:40 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

ادب دعا چیست/ راز توصيه به صلوات در اول دعا
آیت الله جوادی آملی با اشاره به روایاتی از ائمه اطهار(ع) در باب یاد خدا به تشریح راز توصيه به صلوات در اول دعا پرداخت و گفت: ادب دعا اين است كه اوّل انسان ذكر كند، ثنا كند، حمد بكند، بعد درود بر علي و اولاد علي واهل بيت بفرستد، بعد چيزي بخواهد؛ اين ادب دعا است؛ چون دعا بدون درود بر اين خاندان مستجاب نيست، اگر هم چيزي نصيب انسان بشود، آن آزمون است. آن استجابت دعا نيست، آن رحمت نيست.
 

به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 152 سوره بقره(فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِى وَلاَ تَكْفُرُونِ) به روایاتی از ائمه اطهار(ع) درباره ذکر اشاره کرده و می گوید:... گاهي ذكر جاي دعا مي‌نشيند يعني قبل از اينكه انسان به دعا بپردازد، همان ياد حقّ و نام حقّ، كار دعا را انجام مي‌دهد. كتاب شريف اصول كافي جلد دوم، مسائلي درباره قرآن دارد، مسائلي درباره دعا دارد، مسائلي هم در باب ذكر. باب ذكر بحثي است جدا، در كنار باب دعا و باب قرآن است، گرچه عنواني كه دادند همان عنوان «كتاب‌الدعا» كافي است ولي اين باب ذكر را در همان «كتاب الدعاء» كافي ذكر كرده‌اند.

وی می افزاید: بابي كه الآن مطرح است، عنوانش اين است: «باب ما يجب من ذكر الله عزّوجلّ فى كل مجلسٍ» ؛ هر جا انسان مي‌نشيند بايد به ياد خدا باشد، روايت اولي از امام ششم(ع) است كه فرمود: «ما من مجلس يجتمع فيه ابرارٌ و فجارٌ فيقومون علي غير ذكر الله عزوجل الاّ كان حسرةً عليهم يوم القيامة» ؛ هيح مجلسي نيست كه عدّه‌اي در آن مجلس بنشينند (چه نيك، چه بد) و ياد خدا نكنند، مگر اينكه آن مجلس اگر ياد خدا نكردند براي اينها حسرت و وبال مي‌شود در روز قيامت، كه چرا يك ساعت يا كمتر و بيشتر اينجا نشستند و به ياد خدا متذكر نبودند.

مجلس بدون یاد خدا و ائمه اطهار(ع) مجلس حسرت است

این مفسر قرآن تأکید می کند: روايت دوم هم به همين مضمون است كه امام ششم مي‌فرمايد «ما اجْتمع فى مجلس قومٌ لم يذكروا الله عزّوجلّ ولم يذكرونا إلاّ كان ذلك المجلس حسرة عليهم يوم القيامة ثم قال: ابو جعفر(ع) «ان ذكرنا من ذكر الله وذكر عدونا من ذكر الشيطان» ؛ فرمود: اگر كسي بنشيند، نام خدا و نام علي و اولاد علي، اهل بيت عصمت و طهارت را (ع) نبرد، آن مجلس بر او حسرت است، بعد فرمود: نام ما، نام خدا است؛ همان بياني كه امام هشتم(ع) فرمود كه «لا اله الا الله» حصن خدا است. شروطي دارد «انا من شروطها» ، ساير ائمه هم فرمودند قبل از امام هشتم فرمودند، اول وجود مبارك رسول خدا فرمود كه ولايت علي و اولاد علي(صلوات الله وسلامه عليهم أجمعين) اين حصن خدا است، جداي از حصن توحيد نيست. فرمود: ياد دشمنان ما ياد شيطان است.

تسبیحات حضرت زهرا(س) مصداق ذکر کثیر است

آیت الله جوادی آملی در ادامه با اشاره به کتاب کافی به بیان روایتی از امام صادق(ع) مبنی بر نامحدود بودن یاد خدا پرداخته و می گوید: ... آنگاه روايت بعدي را از رسول خدا(ص) نقل كرد كه «من أكثر ذكر الله عزّوجلّ أحبّه الله و من ذكر الله كثيراً كتبت له براءتان براءة من النار و براءة من النفاق» ؛ اگر كسي زياد به ياد حق باشد از آتش و از نفاق نجات پيدا مي‌كند و يكي از مصاديق ذكر كثير تسبيح مبارك صديقهٴ طاهره(س) است كه بعد از نماز هست.

وی در بخشی از تفسیر آیه 152 بقره، با اشاره به حدیثی از امام صادق(ع) در باب ادب دعا خاطر نشان می کند: ... از امام ششم(ع) نقل شده است: «من شغل بذكرى عن مسألتى أعطيته أفضل ما أعطى من سألنى» ؛ اگر كسي مشغول ياد من شد و در اثر اشتغال به ياد من چيزي از من نخواست، به ذكر از دعا مشغول شد، من بهترين چيزي كه به سائلينم مي‌دهم به او خواهم داد. در روايت دوم اين است كه امام ششم(ع) طبق اين نقل فرمود: «ان العبد ليكون له الحاجة الي الله عزّوجلّ»؛ انساني يك نيازي دارد «فيبدأ بالثناء علي الله والصلاة علي محمد وآل محمد حتي ينسي حاجته فيقضيها الله له من غير أن يسأله إيّاها» ؛ اين كدام بنده است و كدام ذاكر است؟ فرمود: انسان يك حاجتي دارد وقتي رو به قبله قرار مي‌گيرد مي‌نشيند در كنار سجاده‌اش يا غير سجاده؛ چون ادب دعا اين است كه اوّل انسان ذكر كند، ثنا كند، حمد بكند، بعد درود بر علي و اولاد علي واهل بيت بفرستد، بعد چيزي بخواهد؛ اين ادب دعا است...چون دعا بدون درود بر اين خاندان مستجاب نيست، اگر هم چيزي نصيب انسان بشود، آن آزمون است. آن استجابت دعا نيست، آن رحمت نيست.

راز توصيه به صلوات در ابتداي مسألت از خداي سبحان

این مفسر و مدرس عالی حوزه در ادامه تصریح می کند: اين در بيانات حضرت امير(ع) در كلمات قصار نهج البلاغه است، فرمود: هر وقت حاجتي داريد بالأخره با صلوات بخواهيد ، اين چنين نباشد كه بدون صلوات دعا بكنيد. بياني سيدنا الاستاد(رضوان الله عليه) داشتند كه سرّش اين است، وقتي انسان صلوات مي‌خواهد، از خداي سبحان رحمت بر اين خاندان طلب مي‌كند، وقتي به اين خاندان رحمت رسيد به همه شيعيانشان مي‌رسد. ما وقتي براي اين خاندان از خداي سبحان رحمت طلب مي‌كنيم رحمت به اينها مي‌رسد اولاً و به بركت اينها به همه دوستان و شيعيانشان مي‌رسد ثانياً. در حقيقت ما كه صلوات مي‌فرستيم، حاجت خود را هم خواستيم و حاجت خودمان را هم طلب مي‌كنيم. اين است كه در كلمات قصار حضرت امير(ع) در نهج‌البلاغه هست كه حاجتي داريد، دعايي مي‌خواهيد بكنيد، بدون صلوات نكنيد وگرنه مقضي نيست.

آیت الله جوادی آملی یادآور می شود: در صحيفه سجاديه اصلاً ادب دعا را حضرت به انسان ياد مي‌دهد، قبل از دعا صلوات، بعد از دعا صلوات ، لذا امام ششم(ع) مي‌فرمايد كه اين انسان وارد ثناي حق مي‌شود، آن قدر ياد حق براي او لذيذ و گوارا است كه حاجتش از يادش مي‌رود. خب، حالا خدا چه مي‌كند؟ خدا كه ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّاً﴾ ، «لا يشغله شأن عن شأن» ؛ چيزي او را از چيزي باز نمي‌دارد، خب، مي‌داند اين شخص الآن سرگرم لذت بردن به مناجات است، حاجت او را برآورده مي‌كند. اين ﴿فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ﴾ است، فرمود: شما به ياد من باشيد، وسطها اگر چيزي از يادتان رفته خدا جبران مي‌كند: «حتي ينسي حاجته» ؛ انسان در حالت حاجت از خيلي از امور غفلت مي‌كند، خيلي از كارها يادش مي‌رود، خيلي از امور را فراموش مي‌كند، فقط به فكر حاجت است، اما لذت ياد حق چقدر شيرين است كه انسان، حاجتش هم از يادش مي‌رود: «حتي ينسي حاجته».

ياد خدا در سرّ

وی در ادامه با اشاره به روایتی از کتاب کافی در باب ذکر تصریح می کند: ... امير المؤمنين(ع) فرمود: «من ذكر الله عزّوجلّ في السر فقد ذكر الله كثيراً»؛ اگر كسي در قلبش (سرّ نه يعني در خلوت كه كسي نبود) حالا خواه در ملاء عام باشد و انسان به ياد حق باشد در قلب يا به تنهايي، هر دو سرّ است، فرمود: اگر كسي سرّاً به ياد حق بود، «فقد ذكر الله كثيراً»، آنگاه به اين آيه استدلال كرد كه «إن المنافقين كانوا يذكرون الله علانيةً ولا يذكرونه فى السرّ، فقال الله عزّوجلّ: ﴿يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلاَ يَذْكُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِيلاً﴾» ؛ اينها فقط در حضور مردم به ياد حق اند، در درون به ياد حق نيستند يا در حالت خلوت هم به ياد حق نيستند.

آیت الله جوادی آملی در بخشی دیگر از تفسیر آیه 152 بقره، با تأکید بر اینکه ياد حق قلب را نوراني مي‌كند، به تشریح آثار ذکر پرداخته و می افزاید: ...از رسول خدا(ص) نقل شده است كه عقل را عقل مي‌گويند براي اينكه زانوي شهوت و غضب سركش را عِقال مي‌كند ، آن زانوبند را مي‌گويند عقال. اگر ساربان زانوي اين شتر سركش را عقال نكند آن مي‌رمد نمي‌آرمد، فرمود عقل را عقل گفتند براي اينكه زانوي شهوت و غضب را مي‌بندد. در اين بيان از حضرت امير(ع) رسيده است كه عاقل كسي است كه جلوي زبانش را بگيرد و جز به ياد حق به چيزي زبان را باز نكند... خب اين ياد حق است، فرمود: ﴿فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ﴾؛ به ياد من باشيد من به ياد شما هستم، معلوم مي‌شود كه ياد حق گاهي انسان را از خطر گناه مي‌رهاند، گاهي از خطر مرگ (چه در دريا، چه در غير دريا) مي‌رهاند، گاهي هم انسان را از اندوه بالأخره نجات مي‌دهد. اين اثر ياد حقّ است كه اگر كسي به ياد حق بود، خداي سبحان هم به ياد او است، به دنبالش هم فرمود: ﴿وَاشْكُرُوا لِى وَلاَ تَكْفُرُونِ﴾.

 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگاندرمان گری با قرآن
[ سه شنبه 26 شهريور 1392 ] [ 1:37 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

کاریکاتور:

 



موضوعات مرتبط: کاریکاتور
[ دو شنبه 25 شهريور 1392 ] [ 11:55 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

نما متن52



موضوعات مرتبط: نما متن
[ یک شنبه 24 شهريور 1392 ] [ 1:42 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

میلاد امام هشتم مبارک

زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟
بی پناهم خسته ام، تنها، به دادم می رسی؟
گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها، به دادم می رسی؟
از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند
گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟
ماهی افتاده بر خاکم لبالب تشنگی
پهنه آبی ترین دریا، به دادم می رسی؟
ماه نورانی شب های سیاه عمر من
ماه من ، ای ماه من، آیا به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا، به دادم می رسی؟
باز هم مشهد ، مسافرها، هیاهوی حرم
یک نفر فریاد زد: آقا به دادم می رسی؟



موضوعات مرتبط: مناسبت ها
[ شنبه 23 شهريور 1392 ] [ 11:45 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

داستانک

مهندس
 

یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. برنامه‌نویس دوباره گفت:...

بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، برنامه‌نویس پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه‌نویس بازى کند.
 
برنامه‌نویس نخستین سوال را مطرح کرد: �فاصله زمین تا ماه چقدر است؟� مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: �آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟� برنامه‌نویس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ ( chat ) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.
 
بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. برنامه‌نویس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: �خوب، جواب سوالت چه بود؟� مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید.

 



موضوعات مرتبط: داستانک
[ چهار شنبه 20 شهريور 1392 ] [ 11:33 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

خواص بی نظیر لیمو ترش و روشهایی برای استفاده بهتر

آب لیمو خواص درمانی زیادی دارد که با به دست آوردن اطلاعات کافی می توانید در زندگی روزمره خود از آن بهره کامل ببرید. لیمو یک میوه مرکباتی است که در غذاها، نوشیدنی ها و دسرهای مختلف استفاده می شود. این میوه منبع غنی ویتامین C است و حاوی ویتامین B، ریبوفلاوین، املاح معدنی مانند کلسیم، فسفر، منیزیم، پروتئین و کربوهیدرات نیز می باشد.

1-مفید برای معده:
مخلوطی از آّب لیمو و آب جوش ناراحتی های گوارشی مانند حالت تهوع، سوزش سردل، نفخ و آروغ زدن را تسکین می دهد. مصرف منظم آب لیمو به روده ها در دفع مؤثر مدفوع کمک می کند. این میوه نقش تصفیه کننده خون را دارد، یبوست را برطرف می کند و سکسکه را از بین می برد. به عنوان تقویت کننده کبد در تولید اسید معده به هنگام هضم غذا عمل می کند. میزان خلط دستگاه تنفسی بدن را کاهش می دهد. علاوه بر آن در از بین بردن سنگ صفرا نقش دارد.

 2-برای سلامتی پوست مفید است:
لیمو که ضد عفونی کننده طبیعی به حساب می آید در درمان مشکلات پوستی مؤثر است. ویتامین C موجود در این میوه با جوان سازی پوست از درون، به چهره نشاط می بخشد، مصرف روزانه آب لیمو به طور چشمگیری در ظاهر پوست تأثیر می گذارد. این میوه عملکرد درمانی ضد پیری دارد و چین و چروک و جوش های سر سیاه را نیز از بین می برد. مالیدن آب لیمو روی قسمت های سوخته بدن، به مرور زمان لک ها را کم رنگ می کند. از آن جا که آب لیمو خنک کننده است، سوزش پوست را کاهش می دهد.

 3-برای دندان و لثه مفید است:
برای از بین بردن دندان درد، لیموی تازه به دندان بمالید. خون ریزی لثه را با مالیدن لیموی تازه به لثه ها بند بیاورید. علاوه بر آن، بوی نامطبوع و بیماری های دیگر مربوط به دهان را از بین می برد.

 4-درمان گلودرد:
لیمو میوه ای است که خاصیت ضد باکتریایی دارد و برای مقابله با عفونت های گلو، گلودرد و التهاب لوزه بسیار مؤثر است. برای رفع گلودرد، مخلوطی از نصف لیمو و یک و نیم لیوان آب را به طور مرتب غرغره کنید.

 5-در کاهش وزن مؤثر است:
آب لیمو روند کاهش وزن را سرعت می بخشد. مصرف یک لیوان آب ولرم حاوی آب لیمو و عسل به صورت ناشتا به افرادی که قصد کاهش وزن دارند، توصیه می شود.

 6-فشار خون بالا را کنترل می کند:
پتاسیم بالای موجود در آن، تأثیر معجزه آسایی روی بیماران قلبی دارد. آب لیمو فشار خون بالا، سرگیجه و حالت تهوع را کنترل می کند و آرامش ذهنی و جسمی به وجود می آورد. علاوه بر آن استرس و افسردگی را نیز کاهش می دهد.

 7-بیماری های تنفسی را درمان می کند:
آب لیمو بیماری های تنفسی و آسم را درمان می کند.

 8-برای بیماری روماتیسم مفید است:
این میوه که خاصیت ادرار آور دارد، روماتیسم و آرتروز را درمان می کند و در دفع باکتری و سموم از بدن نقش دارد.

 9-کاهش دهنده تب :
آّب لیمو برای بیماران دارای سرماخوردگی، آنفولانزا و تب مفید است و با افزایش تعریق، تب بدن را کاهش می دهد.

 10-تصفیه کننده خون:
بیماری هایی مانند وبا و مالاریا را با تصفیه خون درمان می کند.

 

 

 



موضوعات مرتبط: خواص میوه ها
[ چهار شنبه 20 شهريور 1392 ] [ 11:4 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

قصه این پیرزن بانمک شنیدنیه

 

قصه این پیرزن بانمک شنیدنیه

 یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود.

در زمان های قدیم، در شهر زیبای اصفهان مسجدي مي ساختند. روز قبل از افتتاح مسجد، كارگرها و معمارها جمع شده بودند و آخرين کار های مربوط به مسجد را انجام مي دادند.

پيرزني ازکنار مسجد رد مي شد. وقتي مسجد را ديد به يكي از كارگران گفت: «فكر كنم يكي از مناره ها كمي كجه!»
كارگرها خنديدند. اما معمار كه اين حرف را شنيد، سريع گفت: « سریع برویدچوب بياوريد! كارگر دست به کارشوید! چوب را به مناره تكيه بدهيد. فشار بدهيد.»
کارگر ها هم سریع چوب آوردند و به حرف های معمار گوش دادند. در حالي كه كارگران با چوب به مناره فشار مي آوردند، معمار مدام از پيرزن مي پرسيد: «مادر، درست شد؟!»

مدتي طول كشيد تا پيرزن گفت: «بله! درست شد!». پیرزن تشكر كرد و دست به دعا برداشت و سپس رفت.
كارگرها حكمت اين كار بيهوده و فشار دادن به مناره اي كه اصلاً كج نبود را پرسيدند. معمار گفت: «اگر اين پيرزن، راجع به كج بودن اين مناره با ديگران صحبت مي كرد و شايعه پا مي گرفت، اين مناره تا ابد كج مي ماند و ديگر نمي توانستيم اثرات منفي اين شايعه را پاك كنيم. اين است كه من گفتم در همين ابتدا جلوي آن را بگيرم!»

 



موضوعات مرتبط: داستانک
[ چهار شنبه 20 شهريور 1392 ] [ 10:45 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

شعر طنزقافله

 

شعر از آقای عیسی سجادی شاعر شهیر شوشتری

طنز قافله

آنکه می باشد شریک دزد و یار قافله

 

با خبر  باشد  ز کار  دزد  و بار  قافله

خوش بر احوالش دو جا دارد درآمد از دو کار

 نصف شب همراه دزد و روز کار قافله

می خورد بادزد هر شب بر سر یک سفره شام

روزها هم می خورد یکسر نهار قافله

شب دلیل و رهنمای دزد قهارست و روز

یا جلو دار ست  و یا  باشد  سوار  قافله

شاد و شنگول است هرشب تا سحر در بزم دزد

روزها  گریان  بر  احوالات  زار  قافله

شب کنار دزد باشد کار او غارت گری

روزها  منشی  و  هم  انبار  دار  قافله

شب حساب دخل و خرج مال دزدان میکند

روزها  مستو فی  و اشتر  شمار  قافله

راه  را  کج  میرود  عمدا " بدستورات دزد

تا  به  بندد  هر  طرف  راه  فرار  قافله

در   لباس  زهد  و تقوا   میرود  با کاروان

تا که  گردد  عابد  و  پرهیز کار  قافله

میرود با قافله اما همیشه  در  کمین

تا  کند در فرصتی عالی شکار  قافله

می شودبا مال غارت گشته با دزدان شریک

هم شریک دزد و هم میراث خوار  قافله

کار و بارش سکه می باشد ز نیرنگ و ریا

سکه ها دارد  بسی از  یادگار  قافله

هرکسی دارد دو چهره از ریا و از نفاق

میشود مزدور دزد و جیره خوار قافله

هر زمان افتد زمام قافله دردست دزد

می شود چون شام ظلمت روزگار قافله

آری  آری  با نفاق و  چالوسی  و  ریا

می شود هر سارقی قانونگزار  قافله

این چنین مکر و  دو رنگیها  نماند  بایدار

می رود سر عاقبت  در پای  دار  قافله

می رسد هر کاروان عیسی به سر منزل اگر

پاکدامانی  به کف  گیرد  مهار   قافله 



موضوعات مرتبط: اشعارطنزاشعار استاد عیسی سجادی
[ چهار شنبه 20 شهريور 1392 ] [ 9:22 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

نمامتن51



موضوعات مرتبط: نما متن
[ چهار شنبه 20 شهريور 1392 ] [ 1:20 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

اهميت به نماز در كلام معصومان

اهميت به نماز در كلام معصومان

 
اهتمام به نماز قلب انسان را از تاريكي و شرك به سمت نور و خدايي شدن و تنزه رهنمون مي شود.
به گزارش خبرنگار حوزه ي فرهنگي باشگاه خبرنگاران، نماز وسيله نزديكي انسان به خداوند، دور شدن از گناه، آفت، مصيبت و بلا است. 

پيامبر اسلام در خصوص اهميت به نماز فرمودند: نماز نور است پيامبر اسلام در ادامه در خصوص توجه مومن به نماز نيز فرمودند: نماز نور مومن است. 

اميرالمومنين علي (ع) نيز درباره اين كه نماز محبوب دل مومنان به حق است فرمودند: نماز وسيله ي نزديك شدن هر پارسايي به خدا است. 

منابع احاديث: 
1-ارشاد القلوب الي الصواب، جلد 1، صفحه 74 
2-مستدرك الوسايل و مستنبط المسايل، جلد 3، صفحه 92، نهج الفصاحه، صفحه 550 
3-تحف العقول، صفحه 110، نهج البلاغه (صبحي الصالح) صفحه 494 خصال، جلد 2، صفحه 620



موضوعات مرتبط: نماز
[ دو شنبه 18 شهريور 1392 ] [ 7:25 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

نما متن50



موضوعات مرتبط: نما متن
[ یک شنبه 17 شهريور 1392 ] [ 1:2 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

پیام



موضوعات مرتبط: مناسبت ها
[ شنبه 16 شهريور 1392 ] [ 11:57 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

پندهاي بهداشت و سلامت از زبان معصومین (علیهم السلام)

 امام علی(ع) :

کوتاه کردن سبیل هم از بهداشت است هم باعث زیبائی صورت و سنت رسول خدا (ص) است.تحفالعقول صفحه 95

امام علی(ع) :
مسواك زدن رضايخداي متعال و پاك کننده دهان است و مضمضه کردن یعنی سه بار آب در دهان چرخاندن و خالی کردن و استنشاق سه بار آب در بینی کردن وخالی کردن قبل از وضو پاك کننده دهان و بینی است. تحفالعقول صفحه 95
امام علی(ع) :
استفاده از انفیه سر را سالم و درمان تن و همه دردهاي سر است. تحف العقول صفحه 95
امام علی(ع) :
کسی از شما در حالت ایستاده آب نخورد که موجب دردي میشود که درمان ندارد. تحفالعقول صفحه 97
امام علی(ع) :
هرکه چشمش درد کند دستانش را بر چشمانش گذارد و آیه الکرسی را بخواندو قلبا هم معتقد باشد که با این کار درمان میشود به راستی درمان میشود انشاء الله. تحفالعقول صفحه 100
مولا علی(ع) :
اگر میخواهی سلامت باشی از حسادت ورزیدن دوريکن و حسادت نکن.نهج البلاغه حکمت

 



موضوعات مرتبط: پندهاي بهداشت و سلامت از زبان معصومین (علیهم السلام)
[ جمعه 15 شهريور 1392 ] [ 7:15 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

انتظار

کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟
مسیح عاطفه پا در رکاب خواهد شد
کدام جمعه ز عطر بهشتیِ گل یاس
بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد؟
کدام جمعه شود بخت عاشقان، بیدار؟
و چشم فتنه‌ی عالم به خواب خواهد شد
کدام جمعه، خدایا! ز فیض گریه‌ی شوق
بهار و باغ و چمن، کام‌یاب خواهد شد؟
کدام جمعه ـ بگو «یـا محـوّل الاحوال»! ـ
در آسمان و زمین، انقلاب خواهد شد؟
جمالِ روشن آن ماهِ پشتِ پرده‌ی غیب
کدام جمعه، برون از حجاب خواهد شد؟
کدام جمعه به خورشید می‌خورد پیوند؟
و بعد از این همه ابر، آفتاب خواهد شد
هزار جمعه دعای فرج به لب داریم

کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟ 

 



موضوعات مرتبط: اشعارشعر
[ جمعه 15 شهريور 1392 ] [ 7:1 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

السلام علیک یا کریمه اهل بیت،حضرت معصومه سلام الله علیها

السلام علیک یا کریمه اهل بیت،حضرت معصومه سلام الله علیها

 



موضوعات مرتبط: مناسبت ها
[ جمعه 15 شهريور 1392 ] [ 6:51 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

مناظره امام صادق با کسی که خدا را قبول نداشت

در سرزمین مصر، مردی به نام «عبدالملک» می‌زیست و به دلیل اینکه نام پسرش عبدالله بود، به او «ابو عبدالله» (پدر عبدالله) می‌گفتند. عبدالملک منکر خدا بود، و اعتقاد داشت جهان هستی خود به خود آفریده شده است.

او که شنیده بود که امام شیعیان، حضرت صادق که درود خدا بر او باد، در مدینه زندگی می‌کند، به مدینه سفر کرد تا درباره خداشناسی با امام مناظره کند. وقتی که به مدینه رسید و از امام سراغ گرفت، به او گفتند: «امام برای انجام مراسم حج به مکه رفته است». پس به مکه رفت و امام را در کنار کعبه مشغول طواف دید. وارد صفوف طواف کنندگان شد و از روی عناد به امام تنه زد.

امام با ملایمت پرسید: نامت چیست؟
او گفت: عبدالمَلِک (بنده سلطان)
امام پرسید: کُنیه تو چیست؟
عبدالملک گفت: ابوعبدالله (پدر بنده خدا)

امام گفت: این مَلِکی که تو بنده او هستی، چنان‌که از نامت چنین فهمیده می‌شود، از حاکمان زمین است یا از حاکمان آسمان؟ وانگهی مطابق کنیه تو پسر تو بنده خداست. بگو بدانم او بنده خدای آسمان است، یا بنده خدای زمین؟ 
عبدالملک چیزی نگفت. امام به عبدالملک گفت، صبر کن تا طواف من تمام شود، بعد از طواف نزد من بیا تا با هم گفت و گو کنیم.

هنگامی که امام از طواف فارغ شد، او نزد امام آمد و در برابرش نشست، گروهی از شاگردان امام نیز حاضر بودند، آن‌گاه بین امام و او مناظره ای این چنین در گرفت:

امام: آیا قبول داری که این زمین زیر و رو و ظاهر و باطن دارد؟
منکر خدا: آری.
امام: آیا زیر زمین رفته‌ای؟
منکر خدا: نه.
امام: پس چه می‌دانی که در زیر زمین چه خبر است؟
منکر خدا: چیزی از زیر زمین نمی‌دانم، ولی گمان می‌کنم که در زیرزمین، چیزی وجود ندارد.
امام: گمان و شک، یک‌نوع درماندگی است، آن‌جا که نمی‌توانی به چیزی یقین پیدا کنی. آیا به آسمان بالا رفته‌ای؟
منکر خدا: نه.
امام: آیا می‌دانی که در آسمان چه خبر است و چه چیزها وجود دارد؟
منکر خدا: نه.
امام: عجب! تو که نه به مشرق و نه به مغرب رفته‌ای، نه به داخل زمین فرو رفته‌ای و نه به آسمان بالا رفته‌ای، و نه بر صفحه آسمان‌ها عبور کرده‌ای تا بدانی در آن‌جا چیست، و با آن همه جهل و ناآگاهی، باز منکر هستی؟ آیا شخص عاقل به چیزی که ناآگاه است، آن را انکار می‌کند؟
منکر خدا: تا کنون هیچ‌ کسی با من این‌گونه سخن نگفته و مرا این چنین در تنگنای سخن قرار نداده است.

امام: بنابراین تو در این راستا، شک داری که شاید چیزهائی در بالای آسمان و درون زمین باشد یا نباشد؟
منکر خدا: آری شاید چنین باشد.
امام: کسی که آگاهی ندارد، بر کسی که آگاهی دارد، نمی‌تواند برهان و دلیل بیاورد. ای برادر مصری! از من بشنو و فراگیر، ما هرگز درباره وجود خدا شک نداریم، مگر تو خورشید و ماه و شب و روز را نمی‌بینی که در صفحه افق آشکار می‌شوند و به ناچار در مسیرتعیین شده خود گردش کرده و سپس باز می‌گردند و آن‌ها در حرکت در مسیر خود مجبور هستند. اکنون از تو می‌پرسم: اگر خورشید و ماه، نیروی رفتن و اختیار دارند، پس چرا برمی‌گردند؟ و اگر مجبور به حرکت در مسیر خود نیستند، پس چرا شب، روز نمی‌شود و به عکس، روز شب نمی‌گردد؟
ای برادر مصری! به خدا سوگند، آن‌ها در مسیر و حرکت خود مجبورند، و آن کسی که آن‌ها را مجبور کرده، از آن‌ها فرمانرواتر و استوارتر است.

منکر خدا: راست گفتی.
امام: ای برادر مصری! بگو بدانم، آن‌چه شما به آن معتقدید، و گمان می‌کنید روزگار گرداننده موجودات است، و مردم را می‌برد، پس چرا روزگار آن‌ها را بر نمی‌گرداند، و اگر بر می‌گرداند، چرا نمی‌برد؟
ای برادر مصری! همه مجبور و ناگزیرند، چرا آسمان در بالا، و زمین در پائین قرار گرفته، چرا آسمان بر زمین نمی‌افتد، و چرا زمین از بالای طبقات خود فرو نمی‌آید، و به آسمان نمی‌چسبد، و موجودات روی آن به هم نمی‌چسبند؟

وقتی که گفتار و استدلال‌های محکم امام به این‌جا رسید، عبدالملک که در میان مناظره در نظر خود دچار شک و تردید شده بود به مرحله ایمان رسید و در حضور امام ایمان آورد و به یکتائی خدا گواهی داد و گفت: آن خدا است که پروردگار و حکم فرمای زمین و آسمان‌ها است، و آن‌ها را نگه داشته است.
عبدالملک تازه مسلمان به امام عرض کرد: مرا به‌ عنوان شاگرد، بپذیر.
امام صادق که درود خدا بر او باد، به هشام بن حکم، شاگرد برجسته‌اش فرمود: عبدالملک را نزد خود ببر، و احکام اسلام را به او بیاموز.

هشام که آموزگار زبردستی برای مردم شام و مصر بود، عبدالملک را نزد خود طلبید و اصول عقائد و احکام اسلام را به او آموخت، تا این‌که او دارای عقیده ای پاک و استوار شد.



موضوعات مرتبط: عترت
[ پنج شنبه 14 شهريور 1392 ] [ 12:34 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

داستانک

آلزایمر

چمدانش را بسته بودیم با خانه سالمندان هم، هماهنگ شده بود...
یک ساک هم داشت با یک قرآن کوچک، کمی نان روغنی، آبنات قیچی و کشمش چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی!
گفت: مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه !
گفتم: مادر من، دیر میشه ، چادرتون هم آماده ست، منتظرند
گفت: کیا منتظرند ؟ اونا که اصلا منو نمیشناسند ! و ادامه دادآخه اونجا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم ، اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه ؟ حالا میشه بمونم ؟
گفتم: آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری همه چیزو فراموش می کنی
گفت: مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول ، تو چی ؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترکم؟!
خجالت کشیدم، حقیقت داشت، همه کودکی و جوانی ام و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم .
اون بخشی از هویت و ریشه و هستی ام بود، و راست می گفت، من همه را فراموش کرده ام .
زنگ زدم به خانه سالمندان، که نمی رویم
توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده و نگاه مهربانش را نداشتم، ساکش را باز کردم
قرآن و نان روغنی و ... همه چیزهای شیرین دوباره در خانه بودند
آبنات قیچی را برداشت و گفت: بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی
دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتممادر جون ببخش، حلالم کن، فراموش کن
اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفتچی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد
یعنی شاید فراموش میکنم ! گفتی چی گرفتم ؟ آل چی ... جل الخالق، چه اسمهایی می زارن این دکترا، روی درد های مردم!!!
طاقت نگاه بزرگوار و اشک های نجیب و موی سپیدش را نداشتم
در حالیکه با دست های لرزانش، موهای دخترم را شانه میکرد زیر لب میگفت:
من که ندارم ولی گاهی چه نعمتیه این آلزایمر!!!


موضوعات مرتبط: داستانک
[ چهار شنبه 13 شهريور 1392 ] [ 1:14 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

داستانک

 وعده

 

پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مى‌داد.
از او پرسید: آیا سردت نیست؟ 
نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. 
پادشاه گفت: من الان داخل قصر مى‌روم و مى‌گویم یکى از لباس‌هاى گرم مرا برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده‌اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالى قصر پیدا کردند، در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود:
اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مى‌کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد!

 



موضوعات مرتبط: داستانک
[ دو شنبه 11 شهريور 1392 ] [ 6:22 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

نکات بهداشتیاز زبان معصومین (علیهم السلام )

 

 

امام علی(ع) :

در حمام کردن و شستن بدن از چرك و چربی کوتاهی نکنید زیرا خداوند ازبنده چرکین که همنشین او از بويبد بدن او در اذیت باشد نفرت دارد. تحفالعقول صفحه 105

امام علی(ع) :

هرگاه خواستید ادرار کنید آن را با عجله و فشار بر بدن انجام ندهید که براي

بدنتان مضر است و چون مدفوع نمودید محل مقعد را با آب سرد بشویید که بیماري بواسیر رااز شما دور میسازد. تحفالعقول صفحه 97

امام علی(ع) :

کودکانتانرا از چرك و چربی بشوئید که شیطان چرك و چربی را بو کند وهرجا که یابد وارد شود و سببترس کودکانتان در بستر خواب شود و دو فرشته نویسنده هم ازکثیفی بدن در آزارند. تحفالعقول صفحه 117

امام علی(ع) :

استفاده از واجبین (( ماده موبر )) سبب پاکی بدن و قوام و استواري تن است چیدن موي زیر بغل بوي بد بدن را ببرد و پاك کننده جسم است و سنت است. تحفالعقول صفحه 95

*********

امام علی(ع) :

شستن دست پیش از غذا و بعد از آن سبب فزونی روزي است. (( چون وقتی دست پاك باشد موقع غذا خوردن انسان مریض نمیشود و پولش را در راه دوا و درمان مصرف نمیکند لذا سبب افزون شدن روزي است )) و گرفتن ناخن ها مانع بزرگترین دردها مثل خوره و جزام است. تحفالعقول صفحه 95

امام علی(ع) :

انار را با دانه اش بخورید و مغز دانه را بجوید که معده را طباخی و شستشو کندو دل را زنده کند و وسوسه شیطان را ببرد. تحفالعقول صفحه 120

امام علی(ع) :

خوردن گلابی قلب را جلاء دهد و دردهایش را به اذن خدا آرام کند. تحفالعقول صفحه 117

امام علی(ع) :

خوردن سیب سبب پاك شدن معده است و خوردن به توانائی دل ناتوان است و دل را روشائی دهد و ترسو را شجاع کند و اگر زن باردار در دوران بارداریش به بخورد فرزندش نیکو صورت و زیبا رو شود. تحفالعقول صفحه 95

امام علی(ع) :

خوردن 21 عدد کشمش سرخ در هر بامداد ناشتا مرض سوء هاضمه معده وسخت دفع نمودن غذا در معده را تسریع میبخشد و شفابخش است. تحفالعقولصفحه 96

امام علی(ع) :

حجامت تن را سالم و خرد را محکم کند و سنت رسول خدا (ص) است.تحفالعقول صفحه95



موضوعات مرتبط: پندهاي بهداشت و سلامت از زبان معصومین (علیهم السلام)
[ دو شنبه 11 شهريور 1392 ] [ 4:17 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]



موضوعات مرتبط: مناسبت ها
[ دو شنبه 11 شهريور 1392 ] [ 1:39 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

رهنمودهای امام صادق(ع) در مورد جوانی

 جوانی
 امام صادق علیه السلام فرمودند:

به راستی که دوست داشتنی آفریدگان نزد خداوند جوان کم سال وخوش سیمایی است که جوانی و زیبایی اش را در راه فرمانبری از خداوند بزرگ قرار داده است آنکه خداوند بزرگ به وی نزد فرشتگان افتخار می کند و می فرماید: «این بنده ی حقیقی من است».
 امام صادق علیه السلام فرمودند:

دوست نمی دارم جوانی از شما را ببینم جز آنکه کار روزانه اش یکی از دو کار باشد یا عالم و دانشمند و یا دانشجو، واگر چنین نکند زیاده روی کند واگر زیاده روی کرد ضایع شود واگر ضایع شد گناه کرده واگر گناه کرد ساکن دوزخ شود سوگند به آنکه محمد را به حق برانگیخته.

 امام صادق علیه السلام فرمودند:

بهترین جوانان شما کسانی اند که خود را به بزرگسالان شبیه سازند و بدترین کهن سالان شما کسانی اند که خود را به جوانان شما شبیه سازند. 



موضوعات مرتبط: احادیثعترت
[ دو شنبه 11 شهريور 1392 ] [ 1:32 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

در سوگ امام صادق(ع)

 چشم اشكبار


زین ماتمى كه چشم ملایك ز خون، ترست 
گویا عزاى صادق آل پیمبرست



یا رب چه روى داده، كزین سوگ جانگداز 
خلقی پریش خاطر و دل‎ها پر آذرست 


مُلك و مَلَك به ناله و افغان و اشك و آه 
چون داغدار، حضرت موسى بن جعفرست 


‎خون مى‎رود ز فرط غم از چشم شیعیان 
زیرا كه قلب عالم امكان مكدَّرست 


منصور، شاد گشت ز قتل خدیو دین 
اما به خُلد، غم زده زهراى اطهرست 


او گرچه كشت خسرو دین را ولى به دهر 
نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست 


تن در نداد بر سنم و این كلام نغز 
بر پیروان حقّ و عدالت مقرّرست 


آزادْمرد، تن به زبونى نمی‎دهد ‎ 
مرگ از حیات در نظر مرد خوشترست 


تنها نه اشكبارْ چشم «صفا» زین عزا بود 
دل‎هاى شیعیان همه از غم مكدّرست 


على سهرابى تویسركانى «صفا»



موضوعات مرتبط: مناسبت ها
[ دو شنبه 11 شهريور 1392 ] [ 1:29 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

مناظره پزشکی امام صادق با طبیب هندی(لطفا از دست ندهید)

مناظره پزشکی امام صادق با طبیب هندی(لطفا از دست ندهید)

 روزى امام صادق عليه السلام به مجلس منصور دوانيقى وارد شد. طبيب هندى كنار خليفه نشسته بود.
او كتاب‎هايى كه در موضوع «علم طب » نگاشته شده بود را براى خليفه مى خواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خليفه بيفزايد.

امام صادق عليه السلام در گوشه ى مجلس نشست. بارانى از هيبت و ابهت از چهره حضرت مى باريد. 
مدتى گذشت. 
هنگامى كه طبيب از خواندن كتاب‎ها فارغ شد، نگاه اش به امام صادق عليه السلام دوخته شد.
لحظاتى مشغول تماشاى سيماى حضرت شد. ابهت و صلابت امام تنش را لرزاند. نگاه اش را به سوى خليفه برگرداند و با اين سؤال سكوت را شكست:

- اين مرد كيست؟

- او عالم آل محمد(صلي الله عليه و آله) است.

- آيا ميل دارد از اندوخته هاى علمى من بهره مند گردد؟

- نگاه خليفه روى امام قرار گرفت. قبل از اين كه چيزى بگويد،امام لب به سخن گشود:

- نه!

- طبيب كه از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسيد:

- چرا؟

- چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختيار دارم.


- چه چيز در اختيار دارى؟

- گرمى را با سردى معالجه مى كنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشكى درمان مى كنم و خشكى را با رطوبت و آنچه را كه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) فرموده به كار مى بندم و نتيجه كار را به خداوند وامى گذارم.
سپس به سخن جدش رسول الله اشاره كرده، افزود: «معده خانه هر بيمارى و پرهيز، سر هر درمان است.»

طبيب هندى براى اين كه سخنان امام را سبك جلوه دهد، پرسيد:

- مگر طب غير از اين ها است كه گفتى؟!

- امام فرمود:

گمان مى كنى من مثل تو اين ها را از كتاب‎هاى طبى آموخته ام؟!

- حتما، غير از اين، راهى براى فراگيرى علم طب وجود ندارد.

- نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از ديگرى نياموخته ام. اكنون بگو كدام يك از من و تو در علم طب داناتريم؟

- كار من طبابت است و حتما در طب از شما عالم ترم.

- پس لطفا به سوال‎هايم پاسخ گوييد.

- بپرسيد.

- چرا سر آدمى يك پارچه نيست و از قطعات مختلف به وجود آمده است؟

- نمى دانم.

- چرا پيشانى مانند سر انسان از مو پوشيده نيست؟

- نمى دانم.

چرا بر روى پيشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟

- نمى دانم.

چرا ابروها در بالاى ديدگان انسان قرار گرفته است؟

- نمى دانم.

- چرا چشم‎هاى انسان به شكل لوزى ساخته شده است؟

- نمى دانم.

چرا بينى ميان دو چشم قرار گرفته است؟

- نمى دانم.

- چرا سوراخ‎هاى بينى در زير آن خلق شده است؟

- نمى دانم.

چرا لب فوقانى و سبيل در قسمت بالاى دهان آفريده شده است؟

- نمى دانم.

چرا دندان‎هاى جلو، تيز و دندان‎هاى آسياب، پهن و دندان‎هاى انياب (نيش)، دراز آفريده شده است؟

- نمى دانم.

چرا كف دست و پا، مو ندارد؟

- نمى دانم.

چرا مرد ريش دارد ولى زن فاقد ريش است؟

- نمى دانم.

چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟

- نمى دانم.

- چرا قلب، صنوبرى شكل آفريده شده است؟

- نمى دانم.

چرا ريه در دو قسمت آفريده شده و در جاى خود متحرك است؟

- نمى دانم.

- چرا كليه ها مانند لوبيا خلق شده اند؟

- نمى دانم.

چرا كاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟

- نمى دانم.

-چرا ميان كف پا، گود است و با زمين تماس ندارد؟

- نمى دانم.

- اى طبيب هندى! ولى من به فضل خداوند، به حكمت و پاسخ اين سوال‎ها آگاه ام.

طبيب كه چاره اى جز تسليم شدن نداشت، گفت:

- پاسخ‎ها را بگوييد تا بهره مند گردم.

آن گاه امام به ترتيب به يكايك سوال‎هاى مطرح شده، چنين پاسخ گفتند:

- به اين جهت سر از قطعات مختلف تشكيل شده و شكاف‎هايى برايش قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نيازارد.

- خداوند مو را بالاى سر رويانده تا به وسيله آن روغن لازم به مغز برسد و بخار مغز از طريق موها خارج شود.
همين طور، پوششى براى سرما و گرما باشد. ولى در پيشانى مو نيافريده تا چشم ها مزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگيرند.

ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه كافى به چشم ها نور برسد و نيز از رسيدن نور زياد جلوگيرى كند. چون زيادى نور، چشم را آزار داده و زمينه معيوب شدن آن را فراهم مى سازد.

چشم ها به شكل لوزى آفريده شده تا داروهايى كه با سرمه استعمال مى شود، به آسانى وارد چشم شده، چرك و مرض به آسانى از آن به وسيله اشك خارج شود.

به اين جهت بينى را ميان دو چشم قرار داده است كه بينى نور را به دو قسمت مساوى تقسيم مى كند تا نور به طور اعتدال به چشم ها برسد.

- سوراخ‎هاى بينى را در پايين آن آفريده تا چرك هاى انباشته شده در مغز از اين سوراخ‎ها بيرون شده و بوهاى معطر كه به وسيله هوا متصاعد مى گردد، از آن، بالا رود.

- لب و سبيل را به اين جهت روى دهان قرار داده است تا از ورود كثافات دماغ به داخل دهان جلوگيرى كند. و نيز مانع آلوده شدن خوراكى ها گردد.

- دندان‎هاى جلو را تيزتر آفريده تا غذا را قطعه قطعه سازند.

دندان‎هاى آسياب را پهن خلق كرده تا غذا به وسيله آنها كوبيده و نرم گردند. دندان‎هاى انياب را درازتر آفريده تا ميان دندان‎هاى آسياب و دندان‎هاى پيشين، چون ستونى استوار باشند.

- كف دست و پاها مو ندارند تا بتوانيم اشياء را به وسيله آنها لمس نموده، از قوه لامسه به اندازه كافى استفاده نماييم.

براى مرد ريش قرار داده تا به پوشاندن صورت محتاج نباشد و نيز از زن بازشناخته گردد.

- به مو و ناخن هاى تن انسان روح نداده تا چيدن و بريدن آنها دردآور و ناراحت كننده نباشد.

- قلب، صنوبرى شكل آفريده شده است تا هنگام آويختگى، نوك باريكش وارد ريه شده و از نسيم آن خنك گردد و نيز مغز سر از حرارت آن آسيب نبيند.

- ريه را در دو قسمت آفريده تا قلب ميان فشارهاى آن دو (هنگام باز و بسته شدن) داخل شده و هوا بگيرد.

كليه ها مانند لوبيا ساخته شده اند، براى اين كه «منى » از كليه ها قطره قطره به سمت مثانه مى چكد. اگر كليه ها كروى و يا به شكل چهارگوش بودند، قطرات منى كه همواره در حال انبساط و انقباضند، به يكديگر برخورد كرده و در نتيجه هنگام خروج، موجب التذاذ نمى شدند.

- اين كه كاسه زانوها به سمت جلو قرار گرفته، به اين جهت است كه انسان رو به جلو حركت مى كند. سنگينى بدن انسان رو به جلو است. وقتى زانوها به عقب خم شوند، تعادل انسان حفظ شده، راه رفتن و حركات انسان ناموزون و لرزان نمى شود.

اين كه كف پاها را گود و قوسى مانند، خلق كرده به اين جهت است كه تمام كف پاها با زمين تماس پيدا نكند. زيرا اگر تمام كف پاها به زمين تماس پيدا كند، پا، چشم و اعصاب صدمه مى بينند.

طبيب كه تاكنون سكوت كرده و به سخنان امام گوش مى داد، با تعجب پرسيد:

- اين ها را از كجا مى دانى؟!

- از پدرانم فراگرفته ام؛ پدرانم از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آموخته اند؛ رسول خدا از جبرئيل و جبرئيل از خداوند متعال فرا گرفته است.

طبيب هندى كه چنين شخصيت علمى را در عمرش نديده بود، به فكر فرو رفت. آنگاه در حالى كه محو تماشاى سيماى امام بود، چنين لب به سخن گشود:

- تصديق مى كنم و شهادت مى دهم كه جز خداى يگانه، خدايى نيست و محمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاكنون كسى را در طب، عالم تر از تو نديده ام.(1)

پى نوشت:

1- طب الصادق، تحقيق علامه عسكرى، ص 21، به نقل از بحارالانوار، ج 14، ص 478/ مناظرات علمى بين شيعه و سنى، ص 98، به نقل از طب الصادق، محمدعلى خليلى، ص 64.

منبع 

ماهنامه كوثر، ش 40
ميثم سنگچاركى



موضوعات مرتبط: مناسبت هاعترت
[ دو شنبه 11 شهريور 1392 ] [ 1:2 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

شعر طنز (زن ذلیل)

  بیا آینه با تو صحبت کنم

                                 غم و غصه را با تو قسمت کنم

   زنم گفته باید که همواره در

                            مسیری که او خواست، حرکت کنم

...اجازه ندارم فقط یک ناهار

                                    پدر مادر خویش دعوت کنم

... پس از ازدواج آرزو داشتم

                                      که لبخند او را زیارت کنم

... چنان مهر او سکه دارد زیاد

                                 که می ترسم از او شکایت کنم

... زنم دائماً طعنه ام می زند

                                         که با باجناقم رقابت کنم

... مگر ظرف شستن اجازه دهد

                                      که یک ثانیه استراحت کنم

... بمیرم دگر زن نخواهم گرفت

                                        اگر بار دیگر ولادت کنم

اگر جان او را بگیرد خدا

                                   محال است دیگر حماقت کنم

من از زن ذلیلان سخن گفته ام

                               که خون در دل این جماعت کنم!

شاعر:« اشکان صمصام »

 

 

 



موضوعات مرتبط: اشعارطنز
[ جمعه 8 شهريور 1392 ] [ 12:55 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

نمامتن49



موضوعات مرتبط: نما متن
[ جمعه 8 شهريور 1392 ] [ 12:41 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

طنز( بدحجابي!)

 

«عده‌اي از زنان با تجمع در مقابل مجلس، خواستار تصويب طرحي براي برخورد با پديده بدحجابي شدند.» - جرايد

-‌ همان‌طور كه عرض كردم، با بدحجابي بايد قاطعانه مبارزه شود و قوانين سخت و جدي درباره كساني كه زلف خود رااز مقعنه‌ يا روسري بيرون مي‌گذارند، به مورد اجرا درآيد.
-‌ در مورد رشوه خواري و اختلاس در ادارات چه مي‌فرماييد؟
-‌ همان طور كه گفتم، مبارزه با بدحجابي بايد با قاطعيت ادامه يابد، تا اوضاع جامعه خوب شود!
-‌ با‌پارتي بازي كه به صورت بلاي اجتماعي درآمده است، چه‌بايد كرد؟
-‌ بدحجابها را بايد زندان كرد!
-‌ در مورد ساير منكرات، مانند احتكار و گرانفروشي چه مي‌فرماييد؟
-‌ اي آقا...، بنده دارم راجع به مشكلات اساسي حرف مي‌زنم، شما از اين سؤالات نامربوط مي‌كني!

بهروز قطبي توپوقچی، هفته‌نامه گل‌آقا پياپي ۹۰ سال ۱۳۷۱
 

 

 



موضوعات مرتبط: اشعارطنز
[ جمعه 8 شهريور 1392 ] [ 12:35 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

بمناسبت روز خبرنگار

 سخن بگو! 
 
 

آلپرن كوسگلو

 

 



موضوعات مرتبط: کاریکاتورمناسبت ها
[ جمعه 8 شهريور 1392 ] [ 12:22 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

شعر طنز(فقط امروزه)

 فقط امروزه

فقــــــط امروزه  در آن کوش که  خوشگل باشی

صاحب خوب تــرین شکل و شمــــایل باشـــــی

قابلــــیت به همین قـــد و قیافه است ولبــــــــاس

فکر یک تیـــــــپ خفـــــــــن باش که قابل باشی

نکنـــــــــد فکر کنـــــــــی  چون بشری پس باید

یک کمی هم  پی تحصــیل  فضــــــــائل باشــی

راه کامل شدن امروزه همین خودسازی است

 پس برو در خـــــط  می کاپ  که کامـــل باشی

بهتـرین کار همـــین است که ازکله ی صبــــح

دست بر لاک ورژ و سایــــــه و ریمــــل باشی

در تتـــــو کردن این پوست رکوردی بشـــــکن

خوش ندارم که چنــــین عاطل و باطــــل باشی

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارنــــــد

که تو راحــــت پی  این گونه مسائــــــــل باشی

فرم بیـــــنی تو با قــــوزک پایــــت ست نیست

حیف باشد که از این مســــــــــاله غافل باشـی

مدل جمجـــــمه ات خـــــز شده شایـــــد بشود

با دو نوبت  پروتــــز فاقــــــد مشـــکل باشی

 بهترین  راه خوش انــــدام شدن ساکشن است

دکتــــــرش هست اگر طــــالب و مایل باشی

با لیــــپو لیز، لـــولو شکل هلـــــو خواهد شد

شرطـــش این است که دارای تراول باشــی

قرص وکپسول خوش اندام شدن وقتی هست

چه نیاز ی است  به ورزش متـــــمایل باشی

اگر آن چهـــــره ی پر اخم بتـــــاکسی بشود

می شــوی قنـــد اگر زهر هلاهـــــــل باشی

 هرچه تبلیـــغ شد آن را بخر و مصرف کن

نکند یک نمه هم زیـــرک و عاقل باشــــی

 هرکه هم از ضررش گفت به او گوش نده

فقط امروزه در آن کوش که خوشگل باشی

شاعر :مصطفی مشایخی(عمو مصطفی)


موضوعات مرتبط: اشعارطنزاشعار
[ جمعه 8 شهريور 1392 ] [ 11:58 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

امنیت، آزاد و نان

 نیمروز بود کشاورز و خانواده اش برای نهار خود را آماده می کردند یکی از فرزندان گفت در کنار رودخانه هزاران سرباز اردو زده اند چادری سفید رنگ هم در آنجا بود که فکر می کنم پادشاه ایران در میان آنان باشد سه پسر از میان هفت فرزند او بلند شدند به پدر رو کردند و گفتند زمان مناسبی است که ما را به خدمت ارتش ایران زمین درآوری ، پدر از این کار آنان ناراضی بود اما به خاطر خواست پیگیر آنها پذیرفت و به همراهشان به سوی اردو رفت .


دو جنگاور در کنار درختی ایستاده بودند که با دیدن پدر و سه پسرش پیش آمدند...

جنگاوری رشید که سیمایی مردانه داشت پرسید چرا به سپاه ایران نزدیک می شود . پدر گفت فرزندانم می خواهند همچون شما سرباز ایران شوند .

جنگاور گفت تا کنون چه می کردند . پدر گفت همراه من کشاورزی می کنند .

جنگاور نگاهی به سیمای سه برادر افکند و گفت و اگر آنان همراه ما به جنگ بیایند زمین های کشاورزیت را می توانی اداره کنی ؟

پیرمرد گفت آنگاه قسمتی از زمین ها همچون گذشته برهوت خواهد شد .

جنگاور گفت : دشمن کشور ما تنها سپاه آشور نیست دشمن بزرگتری که مردم ما را به رنج و نابودی می افکند گرسنگی است کارزار شما بسیار دشوارتر از جنگ در میدانهای نبرد است .

آنگاه روی برگرداند و گفت مردم ما تنها پیروزی نمی خواهند آنها باید شکم کودکانشان را سیر کنند . و از آنها دور شد .

جنگاور دیگری که ایستاده بود به آنها گفت سخن پادشاه ایران فرورتیش ( فرزند بنیانگذار ایران دیاکو ) ! را بگوش بگیرید و کشاورزی کنید . و سپس او هم از پدر و سه برادر دور شد .

فرزند بزرگ رو به پدر پیرش کرد و گفت : پدر بی مهری های ما را ببخش تا پایان زندگی سربازان تو خواهیم بود . ارد بزرگ خردمند برجسته کشورمان می گوید : فرمانروایان همواره سه کار مهم در برابر مردم دارند . نخست : امنیت ، دوم : آزادی و سوم : نان .

 

 

 



موضوعات مرتبط: داستانک
[ جمعه 8 شهريور 1392 ] [ 1:45 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

توصیه آیت الله بهجت درباره قرآن

زنده بودن قرآن موضوعی است که در احادیث متعددی بر آن تاکید شده است، از جمله آنچه از امام باقر(ع) نقل شده که می فرماید: 

قرآن زنده است و نمی میرد و آیه نیز زنده است و نمی میرد؛ زیرا اگر آیه ای که درباره ی اقوامی نازل شده است، با مردن آنها می مُرد، قرآن نیز مرده بود؛ بلکه قرآن، در میان آیندگان، جاری است، همچنان که در میان گذشتگان، جاری بوده است.۱ 

آری! قرآن زنده ی جاوید است و هیچ گاه نخواهد مرد؛ اما نکته اساسی این است که هر کسی نمی تواند زنده بودن قرآن را درک کند.

از این رو آیت الله بهجت ضمن تاکید بر اهمیت حفظ قرآن توصیه فرمودند: 
کاری کنید که احساس کنید قرآن، زنده است و نکات جدیدی را از آن بفهمید. 

منبع:
۱- بحار الانوار،ج۳۵،ص۴۰۳. 
۲- زمزم عرفان،ص۳۰.

 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگاندرمان گری با قرآن
[ پنج شنبه 7 شهريور 1392 ] [ 1:17 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]