قبر انسان هر ‌روز 5 کلمه را فریاد می‌زند

 مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی یکی از برکات ماه رمضان را خواندن دعا و تلاوت قرآن دانست و گفت: یک غیبت مساوی است با هدیه 40 روز حسنات به فرد غیبت شونده!

وی ادامه می‌دهد: ما در مفاتیح در دعایی می‌خوانیم که خدایا برای تاریکی قبرم گریه می‌کنم. خدایا برای تنگی لحدم گریه می‌کنم. آخر زندگی انسان قرار گرفتن در قبور است و حدیث داریم که شبانه‌روز، قبر ما 5 کلمه را صدا می‌کند. قبر صبح به صبح می‌گوید: من خانه تنهایی تو هستم، برای خودت انیسی پیدا کن با انجام کار خیر!
 وی ادامه می‌دهد: قبر همچنین به ما می‌گوید که منم خانه تاریکی تو، یک چراغی برای خودت بفرست! می‌گوید: من خانه پر از کرم و عقرب توام، زهری بفرست تا کرم‌ها را بکشد!
 قبری که پر از عقرب بود
 این مدرس بزرگ اخلاق در ادامه اظهار می‌کند: در گذشته شخصی بود به نام حاج سعید حق‌گو، می‌گفت: در قم جنازه‌ای را بردیم تا دفن کنیم، قبر پر از عقرب بود و هرچه از آنها را می‌کشتیم باز هم در قبر می‌جوشیدند و در آخر خسته شدیم و جنازه را روی عقرب‌ها گذاشتیم و روی آن خاک ریختیم.

 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگاناحادیثعترت

ادامه مطلب
[ چهار شنبه 18 مرداد 1391 ] [ 4:21 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

میانبری بی نظیر برای شبهای قدر

 امام صراط مستقیم است و توسل به امام و مدد از او، کوتاه کردن راه است و شفاعت آن ها باعث حل شدن بسیاری از مشکلات.

 
میانبری بی نظیر برای شبهای قدر
سرویس مذهبی افکارنیوز- امام صراط مستقیم است و توسل به امام و مدد از او، کوتاه کردن راه است و شفاعت آن ها باعث حل شدن بسیاری از مشکلات. 

اگر اخلاص در عمل و پاک شدن از ناخالصی ها و زدودن ریا و تظاهر و نفاق را می خواهیم باید به حضرت علی (علیه السّلام) توسل کنیم و مدد بخواهیم. 

اگر پاکی و طهارت و عفت در چشم و گوش و زبان و قلب را می خواهیم باید به مرکز و محور عصمت الهی حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) پناهنده شویم. 

اگر خلق نیکو و حُسن معاشرت می خواهیم باید از امام حسن(علیه السّلام) بخواهیم که مظهر حُسن الهی است. 

اگر عشق و محبت دنیا برایمان مانع از عشق و محبت به خداست، باید از امام حسین(علیه السّلام) مدد بخواهیم. 

اگر عبادت و سجده برایمان سخت است باید به سیّدالساجدین امام زین العابدین(علیه السّلام) پناه ببریم. 

اگر علم واقعی می خواهیم باید از امام محمدباقر(علیه السّلام) مدد بجوییم. 

اگر صدق در گفتار و صدق در عمل می خواهیم باید از امام صادق(علیه السّلام) کمک بخواهیم. 

اگر می خواهیم که بر خشم خود غلبه کنیم و جدل با دیگران را در خود بکشیم باید از امام کاظم (علیه السّلام) کمک بگیریم. 

اگر رضا به قضاء الهی و رضایت از مردمان و رضایت آنها را بخواهیم باید به امام رضا(علیه السّلام) توسل کنیم. 

اگر به جود و بخشش خدا محتاجیم و اگر می خواهیم بخشنده باشیم به امام جواد(علیه السّلام) توسل کنیم.

اگر احساس سردرگمی و پریشانی می کنیم و تشخیص راه حق و باطل برایمان مشکل است باید به مظهر هدایت الهی امام هادی(علیه السّلام) پناهنده شویم و از او مدد بگیریم. 

اگر پیروزی بر لشکر شیطان و لشکر نفس را می خواهیم به امام حسن عسکری(علیه السّلام) توسل کنیم. 

و حضرت ولی عصر(علیه السّلام) امام وقت و امام حاضر است، صاحب زمان و مکان است، صاحب ما و صاحب قلب و دل و فکر و چشم و گوش و زبان ماست و به اعمال ما احاطه تفصیلی دارد و چیزی نیست که از علم حضرت به دور باشد. باید برای لحظه به لحظه خود از امام زمان مدد بجوییم و برای تمام اعمال و رفتار اعضاء و جوارحمان به ایشان توسل کنیم. 

باید تمام وجود را به آن ها سپرد و دید که تنها به مدد آنها راه رفتنی است. 

منبع: شیدا (آیت الله سید عبدالکریم کشمیری)، ص ۱۶۳ تا ۱۶۵.


موضوعات مرتبط: در محضر بزرگانعترت
[ سه شنبه 17 مرداد 1391 ] [ 2:0 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

فضایل امام علی از زبان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: دوستی علی گناهان را می خورد همچنان که آتش هیمه را.(۱)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: به علی علیه السلام فرمود: تو را جز مومن دوست ندارد و جز منافق دشمنت نمی دارد.(۲)(۳)

دوستی و دشمنی امام علی علیه السلام 
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: دوستی علی گناهان را می خورد همچنان که آتش هیمه را.(۱)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: به علی علیه السلام فرمود: تو را جز مومن دوست ندارد و جز منافق دشمنت نمی دارد.(۲)(۳)
علی علیه السلام پیشوای نیکوکاران
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی پیشوای نیکوکاران است و کشنده ی بدکاران، هر که او را یاری کند، یاری می شود و هر که از یاری او دست شوید، بی یار می ماند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: درباره ی علی سه ویژگی به من وحی شده که او سرور مسلمانان، پیشوای پرهیزگاران و رهبر رو سپیدانت است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: همانا خداوند عز وجل درباره ی علی بن ابی طالب به من سفارشی فرمود. گفتم: بار پروردگارا! آن را برایم روشن فرما. فرمود: بشنو! عرض کردم: گوش به فرمانم. فرمود: همانا علی پرچم هدایت و پیشوای دوستان من و روشنایی [راه] کسانی است که مرا اطاعت می کنند. اوست آن کلمه ای که پرهیزگاران را ملزم به همراهی آن کردم .(۴) هر که او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که از او اطاعت کند از من اطاعت کرده است.
علی علیه السلام جانشین پیامبرصلی الله علیه و آله است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله-با اشاره به علی علیه السلام - فرمود: این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. پس گوش به فرمانش باشید و اطاعتش کنید.(۵)
علی علیه السلام ولی هر مومنی است.
تاریخ دمشق- به نقل از عبد الرحمان بن ابی لیلی -: علی را دیدم که در رحبه [ی کوفه] مردم را سوگند می دهد شما را به خدا سوگند می دهم اگر کسی از شما هست که شنیده باشد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در روز غدیر خم می فرمود: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست» برخیزد و گواهی دهد. عبد الرحمان می گوید: دوازده تن از بدریان که گویی هم اکنون یکایک آنان را می نگرم برخاستند و گفتند: گواهی می دهیم که شنیدیم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر می فرمود: آیا من اولی به مومنان نیستم...؟ عرض کردیم: البته، ای رسول خدا. پیامبر فرمود: پس، بر هر کس که من ولایت دارم علی نیز ولایت دارد، خدایا! دوست بدار هرکه را دوستدار علی باشد و دشمن بدار هر که را با او دشمنی ورزد.(۶)
علی علیه السلام با حق و قرآن است
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی با حق و حق با علی است و هرگز از م جدا نمی شوند تا در روز قیامت کنار حوض (کوثر) نزدم آیند.(۷)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی با حق و با قرآن است و حق و قرآن با علی، و هرگز از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض، نزدم آیند.(۸)
علی علیه السلام دروازه ی دانش پیامبر است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: من شهر علم هستم و علی دروازه ی آن است. پس، هر که علم می خواهد، باید از دروازه در آید.(۹)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: من ترازوی حکمتم و علی زبانه ی آن.(۱۰)
علی و پیامبر از یک درخت اند
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله- به علی علیه السلام - فرمود: تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.(۱۱)
تاریخ دمشق: پیامبر صلی الله علیه و آله در عرفه بود و علی رو به روی آن حضرت قرار داشت. پیامبر فرمود: ای علی! نزدیک من آی و پنجه ات را در پنجه ی من گذار. ای علی! من و تو از یک درخت آفریده شده ایم. من ریشه ی آن درختم و تو تنه ی آن و حسن و حسین شاخه هایش. هر که به شاخه ای از آن بیاویزد خداوند او را به بهشت در می آورد.(۱۲)
گوناگون
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر که می خواهد دانش آدم را ببیند و بینش نوح و برباری ابراهیم و زهد یحیی بن زکریا و قدرت موسی بن عمران را، به علی بن ابی طالب بنگرد.(۱۳)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: حق علی بر این امت همچون حق پدر است بر فرزند.(۱۴)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی بن ابی طالب، رازدار من است.(۱۵)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی وشیعیان او همان رستگاران در روز رستخیزند.(۱۶)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: یاد وذکر علی، عبادت است.(۱۷)


موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ یک شنبه 15 مرداد 1391 ] [ 4:8 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

ثواب تلاوت قرآن

 امام رضا(ع) فرمودند هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماههاى ديگر تمام قرآن را بخواند."من قرا فى شهر رمضان اية من كتاب الله كان كمن ختم القران فى غيره من الشهور"/م



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ یک شنبه 15 مرداد 1391 ] [ 1:33 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

ادب مهمان‌نوازی در سیره ائمه(ع)

 امام صادق (ع) فرمود: هر گاه برادرت بر تو وارد شد نگو آیا امروز چیزی خورده‌ای؟ بلکه از آنچه در خانه داری برایش بیاور، چون بخشنده به تمام معنا کسی است که آنچه نزدش باشد ببخشد.

 
به گزارش جهان به نقل از فارس، سفره‌های افطار در ماه مبارک رمضان میهمانان بسیاری را بر خود می‌بیند که شایسته است بنابر تعالیم آیات و روایات اسلامی در اکرام میهمان تلاش کرد.

 مهمان در فرهنگ اسلامی کرامتی ویژه دارد آیت‌الله جوادی آملی در کتاب نفیس «مفاتیح‌الحیات» در باب «میهمان» آورده است که خداوند متعال در قرآن کریم از گرامی داشتن مهمان در سیره ابراهیم خلیل چنین خبر می‌دهد: آیا داستان مهمانان ابراهیم، آن فرشتگان ارجمند، به تو رسیده است؟ آن گاه که بر او وارد شدند و سلام گفتند. ابراهیم نیز به آنان سلام داد و پیش خود گفت: اینان مردمی ناآشنا و بیگانه‌اند. پس بی‌درنگ و پنهانی نزد خانواده‌اش رفت و طولی نکشید که گوساله‌ای فربه و بریان شده آورد و آن را نزدیکشان برد و گفت: چرا نمی‌خورید؟

در آیه‌ای دیگر انصار را که در فقر و تنگدستی مهاجران را به مهمانی پذیرفته بودند چنین می‌ستاید: «... آنان مهاجران را که به سوی آن‌ها آمدند دوست می‌دارند و در دل خودشان هیچ نیازی به آنچه به فقرا داده شده، احساس نمی‌کند و هر چند به چیزی نیازمند باشند باز مهاجران را بر خود در آن چیز مقدم می‌دارند و هر کس از خوی بخل و حرص نگاه داشته شود، پس آنان رستگاران‌اند».


موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان

ادامه مطلب
[ پنج شنبه 12 مرداد 1391 ] [ 5:41 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

توصیه امام صادق درباره لباس کتان

 مسلمانان به آراستگی و پاکیزگی بسیار توصیه شده اند. پوشیدن لباس پاکیزه و مناسب از لوازم آرامش خاطر است.

 
از کتاب مفاتیح الحیاه آمده است:

 
رسول خدا (ص) می فرماید: برای حضور در میان برادران و خواهران دینی، لباستان را آراسته و لوازم خود را به اصلاح آرید به گونه ای که در میان مردم در نظافت برجسته باشید؛ زیرا خدا زشتی و زشت نمایی را دوست ندارد؛

 
همچنین می فرماید: لباس سفید از هر لباسی برای شما بهتر است، پس آن را بپوشید و مردگانتان را در آن کفن کنید؛

 
امیر مومنان (ع) می فرماید: لباس پنبه ای بپوشید، چرا که آن لباس رسول خدا (ص) و لباس ما (اهل بیت) است و آن حضرت لباس پشمین و مویین را جز هنگام بیماری نمی پوشید. البته این بدان معناست که هر یک از لباس پشمی و پنبه ای در مورد مناسب خود سزاوار پوشیدن است.

راوی گوید: هرگاه امام حسن (ع) برای اقامه نماز برمی خاست بهترین لباس را می پوشید. پرسیدند: چرا بهترین لباس خود را می پوشید؟ فرمود: خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد، پس خود را برای پروردگارم زیبا می کنم و او می فرماید:«در هر مسجدی خود را بیارایید»، از این رو، دوست دارم بهترین لباسم را بپوشم.

امام صادق(ع) می فرماید: کتان از جمله لباس پیامبران است؛

 
همچنین می فرماید: روز جمعه خود را بیارایید و پاکیزه ترین لباستان را بپوشید.



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ پنج شنبه 12 مرداد 1391 ] [ 5:39 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

پدر و مادرها حتما بخوانند!

 هر کس به فرزندش قرآن بیاموزد روز قیامت پدر و مادر او را فرا می خوانند و دو جامه بر آن می پوشانند که از نور آن چهره های بهشتیان روشن می شود.

 
پدر و مادرها حتما بخوانند!
سرویس مذهبی افکار نیوز- رسول اکرم(ص) فرمود: هر کس به فرزندش قرآن بیاموزد روز قیامت پدر و مادر او را فرا می خوانند و دو جامه بر آن می پوشانند که از نور آن چهره های بهشتیان روشن می شود. 
رسول خدا (ص) می فرمود: قرآن روز قیامت مردی رنگ پریده را می آورد و به پروردگارش می گوید: این شخص ، کسی است که من روزش را با تشنگی و شبش را به بیداری گرفته بودم و طمع او را به رحمت تو قوی کرده بودم و آرزوهایش را به مغفرت تو گسترده بودم، پس بر اساس گمان من درباره اش عمل کن. خدا می فرماید: 
ملک را به دست راستش و جاودانگی را به دست چپش دهید... پدر و مادرش را زیوری دهید که تمام دنیا با آنچه در آن است به ارزش آن نباشد، پس همه مردم روز قیامت به آن پدر و مادر می نگرند و آن دو را عظیم می شمارند و خودشان نیز از این مقامشان به شگفتی فرو می روند و می پرسند : پروردگارا! این عظمت از کجاست؟ خدا می فرماید: این عظمت به سبب آموختن قرآن به فرزندتان و تربیت او بر اساس دین اسلام و محبت پیامبر (ص) و علی(ع) است. 
منبع: مفاتیح الحیات،جوادی آملی،ص۲۴۶.


موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ شنبه 7 مرداد 1391 ] [ 3:26 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

حل مشکل ازدواج با ذکر استغفار

مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی، شرح کوتاهی بر دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان دارد . 
  *دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان 
  «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ، وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ، وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ أَوْلِیائِکَ الْمُقَرَّبِینَ، بِرَأْفَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» 
 
خدایا در این روز مرا از آمرزش جویان درگاهت قرار ده، و قرار ده مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت، و در این روز مرا از دوستان نزدیکت قرار ده، به حق مهربانی‌ات، ای مهربان‌ترین مهربانان. 
 *شرح فرازهای دعا 
 آیت‌الله مجتهدی در شرح «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ» می‌گوید: در این دعا می‌گوییم خدایا من را در این ماه رمضان جزو مستغفرین قرار بده، برای استغفار، باید شرایط استغفار را داشت. کسی که مال حرام خورده که با استغفار کارش درست نمی‌شود، باید برود و صاحبان مال را راضی کند. 
 
وی در ادامه می‌گوید: با مال حرام و رشوه و ربا رشد کرده‌ای، حال که توبه می‌کنی باید بروی سود ربا را به صاحبان آن بازگردانی، غذای کم و حلال بخوری تا گوشت‌های تنت که با مال حرام پرورش یافته‌اند، آب شوند. 
 
این استاد اخلاق می‌افزاید: کسی که شب تا صبح پای کار حرام نشسته،‌ باید شب‌ها احیاء نگهدارد و عبادت کند، از جمله در شب 15 شعبان که احتمالاً شب قدر است که تمام مقدورات ما در آن نوشته می‌شود. 
 *در سایه استغفار انسان به 4 موهبت دست پیدا می‌کند 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان

ادامه مطلب
[ پنج شنبه 5 مرداد 1391 ] [ 6:11 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

چرا ۴ عضو بدن در وضو باید شسته شود؟

 «گروهی از یهود خدمت پیامبر خدا (ص)رسیده و مسایلی چند را از حضرت پرسیدند،از جمله گفتند:یا محمّد(ص) برای ما بگو این چهار عضو برای چه باید شسته شود با این که از تمیزترین مواضع بدن به شمار می آید؟ پیامبر (ص)فرمود: شیطان آدم را وسوسه کرد، آدم به درختی که از آن نهی شده بود نزدیک شد، وقتی به آن نگریست آبرویش رفت، سپس ایستاد و به طرف درخت رفت_این نخستین گامی بود که به طرف گناه برداشته شدسپس دست برد و از میوهءدرخت برگرفت و خورد،در این هنگام،زیور و پوشش خود را از دست داد،دست بر سر گذاشت و گریست،و چون خداوند_عزّوجلّ_توبه او را پذیرفت، بر او و فرزندانش واجب کردکه همین اعضا را بشویند، پس خداوند به او فرمان داد که چون به آن درخت نگریسته روی خویش را بشوید و چون با دو دست تناول کرده آن دو رانیز تا آرنج شستشو دهد، و چون دست بر سر گذاشت، فرمان به مسح سر داد و نیز امر به مسح دو پا فرمود، زیرا با آنها به سوی گناه رفته است....

*
امام صادق (ع)فرمودند: خداوند عزﱠوجلﱠ چون پیامبرش را به آسمانهای هفت گانه بالا برد... پس به او فرمود: ای محمد سرت را بلند کن، چون سرش را بلند کرد، طبقات آسمان شکافته شد و پرده ها بالا رفت، گفت: سر فرود آور چه می بینی؟ چون نگاه کرد خانه ای دید مانند بیت الله شما، و حرمی دید چون این حرم[مسجد الحرام] چنان که اگر چیزی از دستش رها می شد جز بر این حرم نمی افتاد، آنگاه به او گفته شد:یا محمد، این حرم است و تو محترم هستی، سپس به او وحی کرد که ای محمد: به «صاد» نزدیک شو ،اعضای سجده خویش را بشوی و آنها را پاک گردان و بر پروردگارت نماز بگذار؛ پس رسول خدا به صاد نزدیک شد _صاد آبی است که از ساق راست عرش جاری است_و با دست راست آب را برگرفت، بدین سبب وضو با دست راست انجام می گردد. سپس خداوند به او وحی فرستاد: صورت خود را بشوی، که عظمت مرا خواهی نگریست،پ س از آن دو زراع راست و چپ را بشوی که با دستت کلام مرا خواهی گرفت، سپس با باقی مانده همان آب دست، سر و پاها را تا برامدگی، مسح کن که من برتو فرخنده می گردانم و گامهایت را به جایی می رسانم که جز تو هیچ کس آنجاگام ننهاده باشد...»

 کتاب  «رازهای نماز» نوشته آیت الله جوادی آملی،



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ چهار شنبه 4 مرداد 1391 ] [ 4:54 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

12 نكته اخلاقي از رجبعلي خياط كه بايد خواند

 اگر ما به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.

 
به گزارش جهان به نقل از آوینی فیلم، امروز سومين روز مهماني است. خيلي زود مي گذرد... . 12 نكته اخلاقي از رجبعلي خياط را در ادامه بخوانيد:

نكته1- اگر ما به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.

نكته2- تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه»

نكته3- سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد...

نكته4- دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.

نكته5- كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.

نكته6- اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.

نكته7- اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.

نكته8 - اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.

نكته9- هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.

نكته10- نفس امّاره را مهار كنيد و با آن مخالفت كنيد.

نكته11- به سادات احترام بگذاريد، و آنان را در هر مرتبه و منزلتي هستند گرامي بداريد.

نكته12- انسان هرقدر به دستورات پروردگار عمل كند، به همان اندازه به خدا نزديك مي شود.

برگرفته از كتاب: آخرين امام، ص163 تا 165


موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ سه شنبه 3 مرداد 1386 ] [ 4:57 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگانمناسبت ها
[ سه شنبه 3 مرداد 1391 ] [ 3:59 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

توصیه مقام معظم رهبری به عمو پورنگ

  چهره و صدای فرزاد جمشیدی خواه ناخواه با سحرهای ماه مبارک رمضان عجین شده است. این مجری خوش ذوق که استاد به تمتم معنای استفاده از واژگان است این روزها سخت مشغول آماد کردن خود برای اجرای ماه مبارک رمضان امسال است. اما شاید شنیدن زیباترین خاطره ی این مجری برنامه های دینی تلویزیون خالی از لطف نباشد. 

جمشیدی زیباترین خاطره دوران زندگی اش را خاطره دیدار بارهبر فرزانه انقلاب می داند آن جا که وی و جمعی از هنرمندان پس از سفر معنوی حج به خدمت معظم له رسیدند . مجری برنامه یاد خدا این دیدار را چنین روایت می کند: 

اوایل اسفند سال 85 که از حج آمدیم گفتند توفیق زیارت مقام معظم رهبری قسمت ماشده است. فکر می کنم 10،11 نفر بودیم که به دیدار مقام معظم رهبری رفتیم. در واقع دیدار خصوصی بود و مثل تمامی برنامه های رهبری تصاویرش ضبط شد. در آن دیدار بری از هنرمندان کشورمان هم بودند که با هم به حج مشرف شده بودیم، مثل کمال تبریزی، سیروس الوند،حسن پور شیرازی و چند تن از مجریان تلویزیون از جمله داریوش فرضیایی(عمو پورنگ) . اصلا باورم نمی شد. آقا چقدر حرف های تخصصی در مورد اجرا به او گفتند. 

به گزارش صراط،ایشان فرمودند من از طریق نوه هایم برنامه شما را پیگیری می کنم و گاهی اوقات ارزش، نفوذ و تاثیر حرفی که شما به عنوان مجری تلویزیون برای کودکان می زنید از سخن یک روحانی بیشتر است. این عین کلام آقا بود، ایشان با هریک از هنرمندان درمورد هنرشان صحبت کردند. دیدار بسیار خوبی بود . من هم پندهای بسیار گرفتم ، مضاف بر اینکه آقا هدیه بسیار زیبایی هم به من دادند. ایشان فرمودند چه کسی متن ها را برایت می نویسد؟ گفتم خودم. ایشان دست شان را در جیب قبایشان بردند و خودکاری را که با آن می نوشتند به من دادند.



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ یک شنبه 1 مرداد 1391 ] [ 7:18 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)

 به شکرانه پابوسی سلطان سریر ولایت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) این کرامت را تقدیم خوانندگان عزیز میکنم

 

وقتی امام رضا ضامن یک لات جیب بر شد

وقتی امام رضا ضامن یک لات جیب بر شد

استاد حسین انصاریان را در کتاب خود با نام”داستانهای عبرت‌آموز” اینگونه نقل کرده‌اند: شبى در شهر قم به نماز فقیه بزرگوار، عارف معارف، معلم اخلاق، مرحوم حاج سید رضا بهاء الدینى مشرف شدم. پس از نماز به محضر آن عزیز عرضه داشتم : محتاج و نیازمند سخنان گهربار شمایم ، در پاسخ فرمود: همیشه به خداوند کریم چشم امید داشته باش که فیض او دایمى است و احدى را از عنایتش محروم نمى کند، و به هر وسیله و بهانه اى زمینه هدایت و دستگیرى عباد را فراهم مى نماید، آنگاه داستان شگفت انگیزى را از قول حمله دارى از شهر ارومیه که سالى یک بار مسافر به مشهد مى‌برد بدین صورت نقل کرد: مسافرت با ماشین تازه آغاز شده بود؛ ماشین، مسافر و بارش را یکجا سوار مى‌کرد، چرا که ماشین به صورت ماشین بارى بود، در قسمت بار هم مسافران را مى‌نشاندند و هم بار آنها را به صورت متراکم مى‌چیدند. من نزدیک به سى مسافر براى بردن به زیارت حضرت رضا (ع) پذیرفته بودم و قرار بود اوایل هفته بعد به جانب مشهد حرکت کنیم. شب چهارشنبه حضرت رضا (ع) را در خواب دیدم که با محبتى خاص به من فرمودند: در این سفر ابراهیم جیب‌بر را همراه خود بیاور. از خواب بیدار شدم در حالى که در تعجب بودم که چرا از من خواسته شده چنین شخص فاسق و فاجرى را که در بین مردم بسیار بدنام است به مشهد ببرم، فکر کردم خوابى که دیده ام صحیح نیست، شب بعد همان خواب را بدون کم و زیاد دیدم، ولى باز توجه به آن ننمودم، شب سوم در عالم رؤیا حضرت رضا (ع) را خشمگین مشاهده کردم که با حالتى خاص به من فرمودند: چرا در این زمینه اقدام نمى‌کنى؟ روز جمعه به محلى که افراد شرور و گنهکار جمع مى‌شدند رفتم، ابراهیم را در میان آنان دیدم، نزدیک او رفته سلام کردم و از او براى زیارت مشهد دعوت نمودم. با شگفتى با دعوتم روبرو شد، به من گفت: حرم حضرت رضا جاى من آلوده نیست، آنجا مرکز اجتماع اهل دل و پاکان است، مرا از این سفر معاف دار. اصرار کردم و او نمى‌پذیرفت، عاقبت با عصبانیت به من گفت: من خرجى این راه را ندارم، فعلا تمام سرمایه من سى ریال پول است، آن هم پولى حرام که از کیسه پیرزن فقیرى دستبرد زده ام! به او گفتم: من از تو مخارج سفر نمى خواهم، رفت و برگشت این سفر را مهمان منى. اصرارم مقبول افتاد، آمدن به مشهد را پذیرفت، قرار شد روز یکشنبه همراه با کاروان حرکت کند. کاروان به راه افتاد، مسافران از بودن شخصى مانند ابراهیم جیب بر تعجب داشتند، ولى احدى را جرأت سؤال و جواب نسبت به این مسافر نبود . ماشین بارى همراه بار و مسافر در جاده خراب و خاکى به جانب کوى دوست در حرکت بود، نرسیده به منطقه زیدر که محلى ناامن و جاى حمله ترکمن ها به زوّار بود، عرض جادّه به وسیله قلدرى ستمکار بسته شده بود. ماشین توقّف کرد، راهزن بالا آمد، خطاب به تمام مسافران گفت: آنچه پول دارید در این کیسه بریزید و در برابر من ایستادگى نکنید که شما را به قتل مى رسانم! پول راننده و تمام مسافران را گرفت، سپس ماشین را ترک گفت. ماشین پس از ساعتى چند به محلّ زیدر رسید و کنار قهوه خانه نگاه داشت. مسافرین پیاده شدند، کنار هم نشستند، غم و اندوه جانکاهى بر آنان سایه انداخت، بیش از همه راننده ناراحت بود، مى گفت: نه اینکه خرجى خود را ندارم، بلکه از پول بنزین و دیگر مخارج ماشین هم محروم شدم، رسیدن ما به مقصد بسیار مشکل به نظر مى‌رسد. سپس از شدّت ناراحتى به گریه افتاد، در میان بهت و حیرت مسافران ابراهیم جیب بر به راننده گفت: چه مقدار پول تو را آن راهزن برده؟ راننده مبلغى را گفت، ابراهیم آن مبلغ را به او پرداخت، سپس از بقیه مسافران به طور تک تک مبلغ ربوده شده آنان را پرسید و به هر کدام هر مبلغى را که مى‌گفتند مى‌پرداخت، در نهایت کار سى ریال باقى ماند که ابراهیم گفت: این هم مبلغ ربوده شده از من بود که سهم من است. همه شگفت زده شدند، از او پرسیدند: این همه پول را از کجا آورده اى؟ در پاسخ گفت: وقتى آن راهزن از همه شما پول گرفت و سپس مطمئن و آرام خواست از ماشین پیاده شود، بى سر و صدا جیب او را زدم، او پیاده شد، و ماشین هم به سرعت به حرکت آمد و از منطقه دور گشت تا به اینجا رسید، این پولهایى که به شما دادم پول خود شماست. حمله دار مى‌گوید: بلند بلند گریستم، ابراهیم به من گفت: پول تو را هم که برگرداندم، چرا گریه مى کنى؟ خوابم را که در سه شب پى در پى دیده بودم براى او گفتم و اعلام کردم من از فلسفه خواب بى خبر بودم تا الآن فهمیدم که دعوت حضرت رضا از تو بدون دلیل نبوده، امام (ع) مى‌خواست به وسیله تو این خطر را از ما دور کند. حال ابراهیم عوض شد ، انقلاب شدیدى به او دست داد ، به شدت گریست ، این حال تا رسیدن به تپّه سلام جایى که برق گنبد بارگاه ملکوتى حضرت رضا (ع) دیده مسافران را روشن مى‌کند ادامه داشت، در آنجا گفت: زنجیرى به گردن من بیندازید، مرا تا نزدیک صحن به این صورت ببرید، چون پیاده شدیم مرا به جانب حرم به همین حال حرکت دهید. آنچه مى‌خواست انجام دادیم. تا در مشهد بودیم همین حال تواضع و خضوع را داشت، توبه عجیبى کرد، پول پیرزن ناشناس را در ضریح مطهر انداخت، امام را شفیع خود قرار داد تا گناهان گذشته‌اش بخشیده شود، همه مسافران کاروان به او غبطه مى خوردند. سفر در حال خوشى پایان یافت ، همه به ارومیه برگشتیم ولى آن تائب باارزش ، مقیم کوى یار شد! 

 اگه خوشت اومد وبهره بردی یه صلوات هدیه کن اللهم صلی علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ یک شنبه 1 مرداد 1391 ] [ 6:50 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

تسبیحات حضرت زهرا و کلام امام (ره)

 

 
امام راحل (ره) در عظمت تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند: «و از جمله تعقیبات شریفه، تسبیحات صدیقه طاهره سلام اللّه علیها است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به آن معظمه تعلیم فرمود. و آن افضل تعقیبات است»

یکی از تعقیبات نماز، گفتن تسبیحات حضرت زهرا علیها سلام است که بسیار فضیلت دارد، بلکه برتر از سایر تعقیبات نماز محسوب می شود .

 

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «تسبیح حضرت فاطمه علیها سلام بعد از هر نماز نزد من از هزار رکعت نماز در هر روز محبوب تر است .» (۱)

همچنین امام صادق علیه السلام درباره تسبیح فاطمه زهرا علیها السلام فرمودند: «چون به خوابگاه خود رفتی، سی و چهار بار الله اکبر، سی و سه بار الحمد لله و سی و سه بار سبحان الله بگو و آیة الکرسی و دو سوره معوذتین را با ده آیه اول سوره صافات و ده آیه از آخرش بخوان . (۲)

 و نیز آن امام بزرگوار به یکی از یاران خود به نام ابو هارون فرمودند: «ما خردسالان خود را به تسبیح حضرت زهرا فرمان می دهیم همچنان که آنان را مامور به برگزاری نماز می نماییم .» (۳)

 چند مسئله:

 1 . در تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام ابتدا ۳۴ مرتبه الله اکبر، سپس ۳۳ مرتبه الحمد لله و پس از آن ۳۳ مرتبه سبحان الله گفته می شود . (۴)

 2 . جایز است ذکر سبحان الله جلوتر از ذکر الحمد لله گفته می شود، ولی بهتر آن است که ذکر الحمد لله جلوتر گفته شود . (۵)

۳ . تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام بعد از نماز مستحب است; چه نماز واجب و چه نماز مستحب، ولی در نماز واجب خصوصا در نماز صبح مستحب مؤکد است . (۶)

 4 . مستحب است ذکر تسبیحات حضرت زهرا علیها سلام با تسبیح تربت امام حسین علیه السلام باشد .

 5 . اگر تسبیح گوینده در تعداد تکبیرات یا تسبیحات شک کند، در صورتی که از محل آن تجاوز نکرده باشد باید بنا را بر مقدار کمتر بگذارد و الا باید بنا بر این بگذارد که به طور کامل انجام شده است و اگر زیادتر هم گفته باشد مانعی ندارد . (۷)

 عقد و عروسی

برپایی مجلس عقد و عروسی در روزها و شبهای شهادت ائمه معصومین علیهم السلام اگر موجب توهین و هتک باشد، اجتناب از آن لازم است .

سؤال: برخی برای اینکه برنامه های موسیقی و لهو و لعب در مجالس عروسی خود را توجیه کنند می گویند:

این برنامه ها در شب عروسی حضرت زهرا علیها سلام نیز وجود داشته است . آیا این نسبتها صحیح است؟

پاسخ: چنین نسبتی صحیح نیست . (۹)

 

نماز حضرت زهرا علیها سلام

 نماز حضرت زهرا علیها سلام دو رکعت است; بدین صورت که در رکعت اول بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه سوره توحید خوانده می شود . (۱۰)

در فضیلت تسبیحات فاطمه زهرا(علیها سلام) روایات فراوانی وارد شده است. امام صادق(ع) فرمود: «من سبّح تسبیح فاطمة الزهراء قبل ان یثنی رجلیه من صلاة الفریضة غفر اللّه له؛(۱۱) هر کس تسبیح فاطمه را قبل از آنکه از حالت نماز فارغ شود بگوید، خداوند او را می آمرزد.»

و همچنین حضرت صادق (ع) بارها فرمود: «تسبیح فاطمة فی کلّ یومٍ فی دبر کلّ صلاةٍ احبّ الیّ من الف رکعةٍ فی کلّ یومٍ؛(۱۲) تسبیح فاطمه زهرا(علیها سلام) در هر روز بعد از هر نماز نزد من محبوب تر

از هزار رکعت نماز در هر روز است.»

امام راحل (ره) در این زمینه می گوید:

«و از جمله تعقیبات شریفه، تسبیحات صدیقه طاهره سلام اللّه علیها است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به آن معظمه تعلیم فرمود. و آن افضل تعقیبات است».(۱۳)

 در حدیث است که اگر چیزی افضل از آن بود، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آن را به فاطمه علیها سلام عطا می فرمود.»

امید آنکه پرتوی از فیض کوثر قرآن صدیقه طاهره دل و جانمان راروشن سازد و با شناخت هرچه بیشتر آن بانو، گلواژه های تقوا وایمان را در اجتماع خویش متجلی سازیم.

 منبع : تبیان



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگاننماز
[ یک شنبه 1 مرداد 1391 ] [ 6:1 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

خواب مرحوم آیت الله العظمی اراکی در باره امیرکبیر

 



   آیت الله اراکی فرمود:

شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.

پرسیدم: چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟

با لبخند گفت: خیر.

سؤال کردم: چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت: نه.

با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟

جواب داد: هدیه مولایم حسین است!

گفتم: چطور؟

با اشک گفت: آن گاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم می رفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.

آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ جمعه 30 تير 1391 ] [ 8:59 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

دست نوشته‌ آیت‌الله بهجت به سردار رادان

 دست نوشته‌ آیت‌الله بهجت به سردار رادان

 

به مرحوم آیت الله بهجت گفتم یک چیزی به ما یاد بدهید که در عین اینکه کم باشد، اما زیاد به درد ما بخورد؛ ايشان بر روی تکه کاغذی چیزی نوشته و آن را به آقازاده خویش دادند كه به من بدهد. ایشان نوشته بودند...

به گزارش خبرگزاری دانشجو، احمدرضا رادان روز گذشته طی سخنانی در همایش «جوانان و فرهنگ عفاف و حجاب در عصر انتظار» که در قم برگزار شد، تصریح کرد: چند سال پیش در پرواز مشهد اتفاقی فهمیدیم که آیت الله بهجت نیز همسفر ماست، خوشبختانه این توفیق حاصل شد که ما در صندلی پشتی ایشان قرار گرفتیم.
 
من همان جا فرصت را مغتنم شمردم و خصلت اصفهانی ام نیز گل کرد و به مرحوم آیت الله بهجت گفتم شما یک چیزی به ما یاد بدهید که در عین اینکه کم باشد، اما زیاد به درد ما بخورد و منفعت فراوانی داشته باشد و وی بر روی تکه کاغذی چیزی نوشته و آن را به آقازاده خویش دادند تا به ما بدهند، من هنوز هم آن کاغذ را با خود دارم؛ ایشان نوشته بودند که «در هر حال زیاد صلوات بفرستید».


موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ جمعه 30 تير 1391 ] [ 6:30 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

اگر کافر نمی شوید؛ ببینید

  به گزارش مشرق، حضرت ابو جعفر امام محمّد، باقرالعلوم صلوات اللّه علیه حكایت می فرماید:
روزى امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام در بین جمعى از اصحاب حضور داشت ، یكى از افراد اظهار نمود :
یا امیرالمۆ منین ! اگر ممكن باشد كرامتى براى ما ظاهر گردان تا بیشتر نسبت به تو ایمان پیداكنیم ؟
امام علىّ علیه السلام فرمود: چنانچه جریانى عجیب را ظاهر نمایم و شما شاهد آن باشید كافر خواهید شد؛ و از ایمان خود برمى گردید و مرا متّهم به سحر و جادو مى كنید.
گفتند: ما عقیده وایمان راسخ داریم كه همه چیز، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ارث برده اى و هر كارى را كه بخواهى ، مى توانى انجام دهى .



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان

ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 خرداد 1391 ] [ 11:10 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

سخنی از شیخ بهایی

همه روز روزه رفتن،‌ همه شب نماز كردن

همه ساله حج نمودن، سفر حجاز كردن

ز مدينه تا به مكه، به برهنه پاي رفتن

دو لب از براي لبيك به وظيفه باز كردن

به معابد و مساجد، همه اعتكاف جستن

ز مناهي و ملاهي، همه احتراز كردن

شب جمعه ها نخفتن، به خداي راز گفتن

ز وجود بي نيازش، طلب نياز كردن

به خدا قسم كه آن را، ثمر آن قدر نباشد

كه به روي نااميدي، در بسته باز كردن



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگاناشعار
[ سه شنبه 16 خرداد 1391 ] [ 10:40 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

احسنت به این غیرت!(حتما بخوانید)

 محجبه ها فرشته اند

 
 

به گزارش گروه فضای مجازی بولتن نیوز؛ نویسنده وبلاگ محجبه ها فرشته اند در آخرین مطلب وبلاگش نوشت:

شیخ بهاء الدین عاملی در یکی از کتاب های خود می نویسد : روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی دهد . قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار نمود یا فراموش کرده بود . قاضی از زن پرسید : آیا بر گفته ی خود شاهدی داری ؟ زن گفت : آری ، آن دو مرد شاهدند .
 
قاضی از گواهان پرسید : گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال ار شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است .گواهان گفتند : سزاست این زن نقاب مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است ، تا آنگاه گواهی دهیم .

                         
چون این زن سخن را شنید بر خود لرزید و شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید ؟ برای پانصد مثقال طلا ، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد ؟! هرگز! من پانصد مثقال خواهم داد و رضایت نمی دهم که چهره ی همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود . چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهر بخشید 
 
چه خوب بود آن مرد باغیرت ، امروز جامعه ی ما را هم می دید که زنان نه برای پانصد مثقال طلا و نه حتی یک مثقال نقره ، چگونه رخ و ساق به همگان نشان می دهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده ی آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند !

نظر شما چیه؟!!!



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ یک شنبه 14 خرداد 1391 ] [ 11:21 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

خاطره اي جالب از زبان مقام معظم رهبري

د نيست من مطلبي را از خودم براي شما نقل كنم.

بنده اگر در زندگي خود در هر زمينه اي توفيقاتي داشته ام، وقتي محاسبه مي كنم، به نظرم مي رسد كه اين توفيقات بايد از يك كار نيكي كه من به يكي از والدينم كرده ام، باشد.

مرحوم پدرم در سن پيري، تقريباً بيست و چند سال قبل از فوتش (كه مرد 70 ساله اي بود) به بيماري آب چشم، كه چشم انسان نابينا مي شود، دچار شد. بنده آن وقت در قم بودم. تدريجاً در نامه هايي كه ايشان براي ما مي نوشت، اين روشن شد كه ايشان چشمش درست نمي بيند. من به مشهد آمدم و ديدم چشم ايشان محتاج دكتر است. قدري به دكتر مراجعه كردم و بعد براي تحصيل به قم برگشتم، چون من از قبل ساكن قم بودم. باز ايام تعطيل شد و من مجدداً به مشهد رفتم و كمي به ايشان رسيدگي كردم  دوباره براي تحصيلات به قم برگشتم. معالجه پيشرفتي نمي كرد. در سال 43 بود كه من ناچار شدم ايشان را به تهران بياورم؛ چون معالجات در مشهد جواب نمي داد. اميدوار بودم كه دكترهاي تهران چشم ايشان را خوب خواهند كرد. به چند دكتر كه مراجعه كردم، ما را مأيوس كردند. گفتند: «هر دو چشم ايشان معيوب شده و قابل معالجه و قابل اصلاح نيست.» البته بعد از دو، سه سال، يك چشم ايشان معالجه شد و تا آخر عمر هم چشمشان مي ديد. اما در آن زمان مطلقاً نمي ديد و بايد دستشان را مي گرفتيم و راه مي برديم. لذا براي من غصه درست شده بود. اگر پدرم را رها مي كردم و به قم مي آمدم، ايشان مجبور بود گوشه اي در خانه بنشيند و قادر به مطالعه و معاشرت و هيچ كاري نبود و اين براي من، خيلي سخت بود. ايشان با من هم يك انس به خصوصي داشت؛ با برادرهاي ديگر اين قدر انس نداشت. با من دكتر مي رفت و برايش آسان نبود كه با ديگران به دكتر برود. بنده وقتي نزد ايشان بودم، برايشان كتاب مي خواندم و با هم بحث علمي مي كرديم، از اين رو با من مأنوس بود، برادرهاي ديگر اين فرصت را نداشتند و يا نمي شد.




موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان

ادامه مطلب
[ جمعه 5 خرداد 1391 ] [ 5:5 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

توسل یک مسیحی به اباعبدالله الحسین(ع)

 شفا یافتن یک نوزاد مسیحی با توسل به اباعبدالله الحسین(ع) در بیمارستانی در بغداد بار دیگر معجزات ائمه اطهار(ع) را به اثبات رسانید.

 
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، "کنعان"، نوزاد چهار ماهه مسیحی که بر اثر استنشاق هوای آلوده وغبارآلود روزهای اخیر شهر بغداد دچار خف
ی
            گی شده بود به صورت معجزه آسایی حیات دوباره خود را بازیافت.

 

پدر نگران وی که به همراه یکی از دوستان شیعه خود به بیمارستان "الراهبات" در منطقه الکراده بغداد مراجعه کرده بود با پاسخ منفی پزشکان نسبت به وجود علائم حیات در این نوزاد مواجه شد.
پس از شنیدن این خبر، پدر با چشمانی اشکبار رو به دوست مسلمان خود می کند و می گوید: «برادر من احمد، تو همیشه از امام حسین(ع) و کرامات و معجزات وی سخن به میان می آوردی، اینک از تو می خواهم برای شفای فرزندم به امام حسین(ع) متوسل شوی.» احمد نیز به خواسته دوست خود پاسخ مثبت داد و دست ها را بالا برد و گفت: «خداوندا به حق اشکان حسین(ع) و به حق مادر وی حضرت زهرا(س) به این نوزاد رحم کن، بارالها به حق محاسن آغشته به خون سیدالشهداء و به حق آنچه بر قلب شکسته وی گذشت قلب این مسیحی را نشکن.» لحظاتی پس از این دعا نوزاد مسیحی بار دیگر شروع به نفس کشیدن کرد و زندگانی خویش را بازیافت.
منابع خبری عراق اعلام کردند مرد مسیحی اسم فرزند خود را به «برهان الحسین» تغییر نام داده است. 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391 ] [ 11:32 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

ذكر آيت‌الله بهجت براي رفع مشكلات معيشتي

جوان‌آنلاين- مرحوم آيت‌الله حاج شيخ علي افتخاري گلپايگاني كه از شاگردان آيت‌الله العظمي حاج شيخ محمدتقي بهجت محسوب مي‌شد درباره نحوه برخورد اين عالم رباني با مردم و سلوك فردي‌شان اينگونه بيان مي‌كند.

اهتمام آيت‌الله بهجت به مباحث امامت و مداومت او بر ادعيه و زيارات مأثوره، ساده زيستي و شهرت گريزي ايشان در كنار تأكيد بسيار بر تعقل از ويژگي‌هاي برجسته ايشان است. 
 
ايشان تا جايي كه در توان داشت نمي‌خواست پاسخ رد به مراجعه‌كنندگان بدهند. يك روز حوالي ساعت ۵/۹ صبح به خانه‌شان رفتم. منزل ايشان كوچك بود و سه اتاق داشت. يكي از اتاق‌ها اندروني بود و ديگري اتاقي كه بخشي را به كتابخانه و بخش ديگري را به پذيرايي از مهمانان و مراجعه‌كنندگان اختصاص داده بودند.
 
من هر روز حدود نيم ساعتي خدمت ايشان مي‌رفتم و ايشان هم روي لطف و توجهي كه به من داشتند، كليد منزلشان را به من داده بودند كه هر وقت بخواهم، بتوانم به آنجا بروم. آن روز ديدم كه شخصي دم در ايستاده و آقا هم به خاطر گرماي تابستان با يك پيراهن نازك و عرقچين دم در آمده‌اند و دارند با او حرف مي‌زنند. 
 
جلو رفتم و سلام كردم و ديدم آن شخص دارد از دست تنگ و فشار معيشت با آقا صحبت مي‌كند و از ايشان مي‌خواهد دعايي را به او تعليم بدهند تا از وضعيت مشقت‌بار خود خلاص شود.
 
آقا به ايشان فرمودند:«صبح و شب اين دعا را بخوانيد: اللهم اغنني بحلالك عن حرامك و بفضلك عن من سواك.» آن آقا گفت:«يادم نمي‌ماند. بي‌زحمت بنويسيد و بدهيد.» آقا به من فرمودند:«آقاي افتخاري! بنويسيد و به ايشان بدهيد.» من خودم مي‌خواستم «بطاعتك عن معصيتك» را هم بيفزايم كه آقا فرمودند:«اين كار را نكن.» آقا فرمودند:«بعد از آن هم صلوات بفرستيد. ان‌شاءالله اثر دارد.»



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391 ] [ 10:29 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیت‌الله العظمی بهجت (ره)

فریادهای آقای بهجت (ره) هنگام سلام نماز برای من سئوال شده بود، گفتم اگر ندانم چرا فریاد می‌کشد دیگر برای نماز به قم نمی‌روم.


 

«تهران زندگی می‌کردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیت‌الله بهجت (ره) می‌خواندند را دیدم و لذت بردم.

تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیت‌الله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه می‌شود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامه‌ام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.

یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح می‌رفتم قم نماز می‌خواندم و برمی‌گشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه می‌کرد که چرا از کار و زندگی می‌زنی و به قم می‌روی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .

کم کم نسبت به فریادهای آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد می‌کشه؟ چرا داد می‌زنه؟ چرا با درد سلام می‌ده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلام‌های آقا سلام می‌دادم.

به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد می‌کشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران می‌خونم، این هفته هفته آخرمه …

یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطه‌ور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف می‌زدم، آقا اگر بهم نگی می‌رم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیت‌الله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی می‌گفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟

سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم می‌گفتم آقا چطور حرف‌های من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیت‌الله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز می‌خوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمی‌توانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!

خوشحال بودم و پشت آقا نماز می‌خواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوه‌ای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.

یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد می‌کشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم می‌رفتم و سپس به تهران بازمی‌گشتم تا آقا رحلت کردند.»

این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیت‌الله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیت‌الله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد.

منبع:فارس


موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391 ] [ 7:6 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

شاهکار آیت الله جوادی آملی رکورد زد

 

 

شاهکار آیت الله جوادی آملی رکورد زد 

کتاب - 5هزار نسخه از جدیدترین اثر آیت الله جوادی آملی که به جلد دوم مفاتیح الجنان شهره شده، در 5 روز اول نمایشگاه کتاب به فروش رفت تا علاقمندان این کتاب، در روزهای گذشته تنها به سفارش پستی قانع شوند.

 به گزارش خبرآنلاین، «مفاتیح الحیات» نوشته آیت الله عبد الله جوادی آملی، از مراجع عظام تقلید، استاد برجسته حوزه های علمیه و تفسیر و اخلاق، امسال در حالی از سوی نشر اسراء به نمایشگاه بیست و پنجم رسید که استقبال از آن، مسئولان این موسسه را نیز غافلگیر کرد به طوری که هم اکنون مراجعه کنندگان به این غرفه تنها می توانند سفارش خرید پستی بدهند چرا که چاپ اول این اثر ارزشمند در 5 روز اول نمایشگاه به اتمام رسید.

 

این کتاب در 4 بخش تقسیم‌بندی شده که عبارتند از: «ارتباط انسان با خود، ارتباط انسان با دیگران، ارتباط انسان با طبیعت و ارتباط انسان با حیوانات».  بیش از یک‌صد عنوان کتاب حدیثی و 6‌هزار حدیث برای این کار مورد استفاده قرار گرفته و حدود 14 هزار عنوان تهیه شده است تا بتوان از تمام این احادیث، احادیث مرتبط را استخراج کرد. کتاب از فصل های متعددی تشکیل شده و در هر فصل احادیث معتبری در خصوص موضوعات آن فصل ارائه شده که متن عربی و منبع این احادیث نیز در پاورقی صفحات درج شده است



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان

ادامه مطلب
[ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391 ] [ 6:58 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

اززبان شیخ بهایی!

 آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، زيرا :

اگر بسيار كار كند، می‌گويند احمق است !

اگر كم كار كند، می‌گويند تنبل است!

اگر بخشش كند، مي‌گويند افراط مي‌كند!

اگر جمعگرا باشد، می‌گويند بخيل است!

اگر ساكت و خاموش باشد می‌گويند لال است!!!

اگر زبان‌آوری كند، می‌گويند ورّاج و پرگوست ..!

اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گويند رياكاراست!!!

و اگر نكند میگويند كافراست و بی‌دين …..!!!

لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد

و جز ازخداوند نبايد ازكسی ترسيد.

پس آنچه باشید که دوست دارید.

شاد باشید ؛

مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.




موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391 ] [ 2:36 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

سید مهدی قوام و زن روسپی

 هو الهادی

سید مهدی قوام و زن روسپی, قم,
سید مهدی قوام
چراغ‌های مسجد دسته دسته روشن می‌شوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش.
جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد.
وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…
آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل…
دست شما درد نکند، بزرگوار!
سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن…
حاج مرشد، پیرمرد ۵۰ ، ۶۰ ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه…*زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد.
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.
دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند…*حاج مرشد!
جانم آقا سید؟
آنجا را می‌بینی؟ آن خانم…
حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.
استغفرالله ربی و اتوب‌الیه…
سید انگار فکرش جای دیگری است…
حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند:
حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب… یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟
سبحان الله…
سید مکثی می‌کند.
بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟!
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی می‌شود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و سمت زن می‌رود.
زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور می‌کند.
به قیافه‌شان که نمی‌خورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استفرالله می‌گوید.
- خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.
زن، با تردید، راه می‌افتد.
حاج مرشد، همانجا می‌ایستد. می‌ترسد از مشایعت آن زن!…
زن چیزی نمی‌گوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…
دخترم! این وقت شب، ایستاده‌اید کنار خیابان که چه بشود؟
شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشم‌هایش که قدری هوای باران:
حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم…
سید؛ ولی مشتری بود!
پاکت را بیرون می‌آورد و سمت زن می‌گیرد:
این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است…
تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نه ایست!…
سید به حاجی ملحق می‌شود و دور…
انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد…*چندسال بعد…نمی‌دانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل!
سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. زیر لب همینجور سلام می‌دهد و دور می‌شود. به در صحن که می‌رسد،
نگاهش به نگاه مرد گره می‌خورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.
مرد که انگار مدت مدیدی است سید را می‌پاییده، نزدیک می‌آید و عرض ادبی.
زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند.
مرد که دورتر می‌ایستد، زن نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد
که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:
آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان می‌آید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت…
آقا سید! من دیگر… خوب شده‌ام!
این بار، نوبت باران چشمان سید است…
 
پ.ن: سید مهدی قوام ـ از روحانی های اخلاقی دهه ۴۰ تهران ـ یکی تعریف می‌کرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند،
به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند.
زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت…


موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391 ] [ 4:23 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

شعری در سوگ بانوی بی ضریح

 ضریح گمشده

  

/عشق من پائیز آمد مثل پار

باز هم، ما باز ماندیم از بهار

 

احتراق لاله را دیدیم ما

گل دمید و خون نجوشیدیم ما

 

باید از فقدان گل خونجوش بود

در فراق یاس، مشكی پوش بود

 

یاس بوی مهربانی می‌دهد

عطر دوران جوانی می‌دهد

 

یاس‌ها یادآور پروانه‌اند

یاس‌ها پیغمبران خانه‌اند

 

یاس ما را رو به پاكی می‌برد

رو به عشقی اشتراكی می‌برد

 

یاس در هر جا نوید آشتی ست

یاس دامان سپید آشتی ست

 

در شبان ما كه شد خورشید؟ یاس!

بر لبان ما كه می‌خندید؟ یاس!

 

یاس یك شب را گل ایوان ماست

یاس تنها یك سحر مهمان ماست

 

بعد روی صبح پرپر می‌شود

راهی شب‌های دیگر می‌شود

 

یاس مثل عطر پاك نیت است

یاس استنشاق معصومیت است

 

یاس را آیینه‌ها رو كرده‌اند

یاس را پیغمبران بو كرده‌اند

 

یاس بوی حوض كوثر می‌دهد

عطر اخلاق پیمبر می‌دهد

 

حضرت زهرا دلش از یاس بود

دانه‌های اشكش از الماس بود

 

داغ عطر یاس زهرا زیر ماه

می‌چكانید اشك حیدر را به چاه

 

عشق محزون علی یاس است و بس

چشم او یك چشمه الماس است و بس

 

اشك می‌ریزد علی مانند رود

بر تن زهرا " گل یاس كبود "

 

گریه آری گریه چون ابر چمن

بر كبود یاس و سرخ نسترن

 

گریه كن حیدر! كه مقصد مشكل است

این جدایی از محمد مشكل است

 

گریه كن زیرا كه دخت آفتاب

بی خبر باید بخوابد در تراب

 

این دل یاس است و روی یاسمین

این امانت را امین باش ای زمین

 

گریه كن زیرا كه كوثر خشك شد

زمزم از این ابر ابتر خشك شد

 

نیمه شب دزدانه باید در مغاك

ریخت بر روی گل خورشید، خاك

 

یاس خوشبوی محمد داغ دید

صد فدك زخم از گل این باغ دید

 

مدفن این ناله غیر از چاه نیست

جز تو كس از قبر او آگاه نیست

 

گریه بر فرق عدالت كن كه فاق

می‌شود از زهر شمشیر نفاق

 

گریه بر طشت حسن كن تا سحر

كه پر است از لخته ی خون جگر

 

گریه كن چون ابر بارانی به چاه

بر حسین تشنه لب در قتلگاه

 

خاندانت را به غارت می‌برند

دخترانت را اسارت می‌برند

 

گریه بر بی‌دستی احساس كن!

گریه بر طفلان بی عباس كن!

 

باز كن حیدر! تو شط اشك را

تا نگیرد با خجالت مشك را

 

گریه كن بر آن یتیمانی كه شام

با تو می‌خوردند در اشك مدام

 

گریه كن چون گریه ی ابر بهار

گریه كن بر روی گل‌های مزار

 

مثل نوزادانی كه مادر مرده‌اند

مثل طفلانی كه آتش خورده‌اند

 

گریه كن در زیر تابوت روان

گریه كن بر نسترن‌های جوان

 

گریه كن زیرا كه گل‌ها دیده‌اند

یاس‌های مهربان كوچیده‌اند

 

گریه كن زیرا كه شبنم فانی است

هر گلی در معرض ویرانی است

 

ما سر خود را اسیری می‌بریم

ما جوانی را به پیری می‌بریم

 

زیر گورستانی از برگ رزان

من بهاری مرده دارم ای خزان

 

زخم آن گل بر تن من چاك شد

آن بهار مرده در من خاك شد

 

ای بهار گریه بار نا امید

ای گل مأیوس من! یاس سپید

 

"احمد عزیزی"

 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391 ] [ 11:30 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

خبرنگار زن و امام

  سوم بهمن سال 1357 یک خبرنگار زن در گفت‌وگو با امام خمینی اظهار داشت: چون مرا به عنوان یک زن پذیرفته‌اید، این نشان دهنده‌ي این است که نهضت ما یک نهضت مترقی است؛ اگرچه دیگران سعی کردند نشان دهند که عقب مانده است. فکر می­کنید به نظر شما آیا زنان ما باید حتماً حجاب داشته باشند؟ مثلاً چیزی روی سرداشته باشند یا نه؟

پاسخ هوشمندانه امام: اینکه من شما را پذیرفته ام، من شما را نپذیرفته ام! شما آمده اید اینجا و من نمی‌دانستم که شما می‌خواهید بیایید اینجا! و این هم دلیل بر این نیست که اسلام مترقی است به مجرد اینکه شما آمدید اینجا! اسلام مترقی است. مترقی هم به این معنی نیست که بعضی زنها یا مردهای ما خیال کرده اند. ترقی به کمالات انسانی و نفسانی است، و با اثر بودن افراد در ملت و مملکت است نه اینکه سینما بروند و دانس بروند. و اینها ترقیاتی است که برای شما درست کرده اند و شما را به عقب رانده اند؛ و باید بعداً جبران بکنیم. شما آزادید در کارهای صحیح. در دانشگاه بروید و هر کاری که صحیح است بکنید؛ و همه ملت در این زمینه ها آزادند. اما اگر کاری خلاف عفّت بکنند و یا مضر به حال ملت -خلاف ملیت- بکنند، جلوگیر می­شود؛ و این دلیل بر ترقی اسلام است.



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ یک شنبه 27 فروردين 1391 ] [ 7:39 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

نامه یک جوان محضر علامه طباطبائی

نامه یک جوان محضر علامه طباطبائی 
بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک نخبه الفلاسفه آیه الله العظمی جناب آقای طباطبائی ادام الله عمرکم ماشاءالله
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

کوتاه سخن آنکه جوانی هستم 22 ساله، ...چنین تشخیص می دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سؤال من پاسخ دهید. در محیط و شرایطی که زندگی می کنم، هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند و مرا اسیر خود ساخته‌اند و سبب آن شده‌اند که مرا از حرکت به سوی الله، و حرکت در مسیر استعداد خود بازداشته و می‌دارند. درخواستی که از شما دارم، برای من بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟
یادآور می شوم نصیحت نمی خواهم و اِلّا دیگران ادعای نصحیت فراوان دارند. دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم. همان گونه که شما در تحصیلات خود در نجف پیش استاد فلسفه داشتید، همان شخصی که تسلط به فلسفه اشراق داشت. (مسموع است).
باز هم خاطرنشان می سازم که نویسنده با خود فکر می کند که شفاهاً موفق به پاسخ این سؤال نمی شود. وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم. لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح می دانید و بر این موضوع میتوانید اصالتی قائل شوید مرا کمک کنید. در صورت منفی بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید. متشکرم.­امضا 1355/10/23
پاسخ علامه طباطبائی به نامه ایشان:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم
برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است همتی برآورده، توبه ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خدا - عز اسمه - را مراعات خواهم کرد. آن وقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هر چه باشد. همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای در کارهایی که روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید. این رویّه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادی حال سخت و در ذائقه نفس تلخ می باشد ولی کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید. ان شاء الله موفق خواهید بود. والسلام علیکم.
محمد حسین طباطبایی
مرتضي ام

 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ یک شنبه 27 فروردين 1391 ] [ 6:50 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

حقایقی زیبا درباره ی خدا


حقایقی <a href="http://tehrankids.com" >زیبا</a> درباره ی خدا

 

 خداوند اغلب اوقات به دیدن ما می آید ولی اکثر مواقع ما خانه نیستیم.
هر اتفاقی، بزرگ یا کوچک، وسیله ایست که از طریق آن خداوند با ما سخن می گوید و هنر زندگی دريافتن اين پيام هاست.
بخشی از بزرگترین نعمت های خدا برای انسان، بی جواب گذاشتن برخی دعاهای اوست.
خداوند هرکدام از ما را آنچنان دوست دارد که انگار فقط یکی از ما وجود دارد.
خداوند امروز به تو هدیه ای 86400 ثانیه ای بخشید، آیا یک ثانیه اش را استفاده کردی تا از او تشکر کنی؟
اگر دوست داری که خدا را بخندانی، نقشه هایی که برای آینده ات کشیده ای را به او بگو.
خوشایندترین و با استفاده ترین افراد، کسانی هستند که نگرانی در مورد قسمتی از مشکلات جهان را هم بر عهده خدا می گذارند.
ترجیح میدهم که با خدا در تاریکی قدم بزنم تا اینکه تنها در روشنایی راه بروم.
خداوند دنیا را کروی آفریده، تا ما قادر نباشیم خیلی جلوتر جاده را ببینیم.
 

 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ سه شنبه 22 فروردين 1391 ] [ 7:14 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

شهادت حضرت زهرا (س)



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ پنج شنبه 17 فروردين 1391 ] [ 6:32 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

دنيا در كلام اميرالمومنين ﴿عليه السلام﴾

  «مثلُ الدُّنیا کَمَثَل الحَیَّهِ ، لَیِّنٌ مَسُّها ، وَ السَّمُّ الناقِعُ فى جَوفِها ، یَهوى إلیها
الغِرُّ الجاهل ، و یَحذَرُها ذواللُّب العاقِل.» (نهج البلاغه، حکمت ۱۱۹)

دنیا همانند مار است ، لمس کردن آن ، نرم و ملایم است اما درونش
از زهر آکنده است، لذا فریب خورده نادان به آن میل پیدا مي‌کند و هوشیار عاقل از آن
حذر مى‏کند.


«الدُّنیا سَمٌّ یَأکُلُهُ مَن لا یَعرِفُه.»(غررالحکم، ج ۱، ص ۶۹)
دنیا، زهرى کشنده است هر که نشناسدش آن را مى‏خورد.

«المَغبُونُ مَن شَغَلَ بِالدُّنیا، وَفاتَه حَظُّهُ مِن الآخره.»(همان، ص ۱۰۶)
زیانکار کسى است که سرگرم دنیا شده و بهره‏اش از آخرت از
دستش رفته است.


«إیّاک و الوَلَهَ بالدُّنیا، فإنّها تُورِثُکَ الشَّقاءَ وَ البَلاء، و تَحدُوک على بَیعِ البَقاءِ
بالفَناء.» (نهج البلاغه، خطبه ۲۸)

بر تو باد به دورى از شیفتگى به دنیا، زیرا که تو را به بدبختى و گرفتارى
مى‏اندازد و تو را به طرف فروختن آخرت به سراى نیستى مى‏راند.



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ شنبه 12 فروردين 1391 ] [ 9:48 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

حکمت لقمان

 حکمت لقمان

 

 

لقمان در آغاز، برده خواجه ای توانگر و خوش قلب بود.ارباب او در عین جاه و جلال و ثروت و مکنت دچار شخصیتی ضعیف و در برابر ناملایمات زندگی بسیار رنجور بود و با اندک سختی زبان به ناله و گلایه می گشود، این امر لقمان را می آزرد اما راه چاره ای به نظر او نمی رسید، زیرا بیم آن داشت که با اظهار این معنی، غرور خواجه جریحه دار شود و با او راه عناد پیش گیرد.

روزگاری دراز وضع بدین منوال گذشت تا روزی یکی از دوستان خواجه خربزه ای به رسم هدیه و نوبر برای او فرستاد.

خواجه تحت تأثیر خصائل ویژه لقمان، خربزه را قطعه قطعه نمود به لقمان تعارف کرد و لقمان با روی گشاده و اظهار تشکر آنها را تناول کرد تا به قطعه آخر رسید، در این هنگام ....

خواجه قطعه آخر را خود به دهان برد و متوجه شد که خربزه به شدت تلخ است.

سپس با تعجب زیاد رو به لقمان کرد و گفت: چگونه چنین خربزه تلخی را خوردی و لب به اعتراض نگشودی؟!!

لقمان که دریافت زمان تهذیب و تأدیب خواجه فرا رسیده است، به آرامی و با احتیاط گفت: واضح است که من تلخی و ناگواری این میوه را به خوبی احساس کردم اما سالهای متمادی من از دست پر برکت شما، لقمه های شیرین و گوارا را گرفته ام، سزاوار نبود که با دریافت اولین لقمه ناگوار، شکوه و شکایت آغاز کنم.

خواجه از این برخورد، درس عبرت گرفت و به ضعف و زبونی خود در برابر ناملایمات پی برد و در اصلاح نفس و تهذیب و تقویت روح خود همت گماشت و خود را به صبر و شکیبایی بیاراست...
 
----------------------------------------------------------------------------------------
از زندگي هرآنچه لياقتش را داريم به ما ميرسد نه آنچه آرزويش را داريم...



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ پنج شنبه 10 فروردين 1391 ] [ 5:23 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

یک نکته از دکتر علی شریعتی(

  یک نکته از دکتر علی شریعتی(6)

 


بــه مــن تکيــه کــن!/مــن تمــام هستــي ام را/دامني مي کنــم تــا تــو ســرت را بــر آن بنــهي!

تمــام روحــم را/آغــوش مي ســازم تا تــو در آن از هــراس بيــاســايي!

تمــام نيــرويــي را کــه در دوســت داشتــن دارم/دستــي مي کنــم تــا چهــره و گيســويــت را نــوازش کنــد!

تمــام بــودن خــود را/زانــويي مي کنــم تــا بــر آن بــه خــواب روي!

خــود را، تمــام خــود را/بــه تــو مي سپــارم تــا هــر چــه بخــواهي از آن بيــاشــامي!

از آن بــرگيــري، هــر چــه بخــواهي از آن بســازي، هــر گــونه/بخـواهي، بــاشــم!

از ايــن لحظــه مــرا داشتــه بــاش!/دکتر علی شریعتی



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ پنج شنبه 10 فروردين 1391 ] [ 5:6 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

خاطره ای جالب از علامه محمد تقی جعفری (ره)

علامه محمد تقی جعفری (رحمه­ الله ­علیه) می­ گفتند:

 عده ­ای از جامعه ­شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».
 برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه­ ی آن است. اما معیار ارزش انسان­ها در چیست؟
 هر کدام از جامعه شناسان صحبت­هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.
 بعد وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می­خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می­ورزد.
 کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.
 اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه­ ی خداست.
 علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان صحبت­های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
 وقتی تشویق آن­ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نامعلی (علیه­ السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می­ فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه­ ی چیزی است که دوست می دارد».
 وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه­ ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه­ السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند . . .
 حضرت علامه در ادامه می­ گفتند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی!!! پنجاه میلیونی!!!» . چقدر بدش می­آید؟ در واقع می­فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی­ ارزش است!
 اینجاست که ارزش و مفهوم «ثار الله» معلوم ميشود. ثار الله اضافه­ ی تشریفی است .

خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه­ ی خدای متعال است.



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ پنج شنبه 10 فروردين 1391 ] [ 10:59 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

دلیلی برای برای بخشیدن

 خالق من بهشتی دارد نزدیک، زیبا و بزرگ

و دوزخی به گمانم کوچک و بعید

و در پی دلیلی است که ببخشد ما را

 «دکتر شریعتی»

 




موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ سه شنبه 8 فروردين 1391 ] [ 12:33 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی یک ساله باش
وقتی او را به هوا می اندازی، می خندد

چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت.



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ دو شنبه 29 اسفند 1390 ] [ 4:56 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

داستان برخورد امیرکبیر با دعانویس‌ها

افکار نیوز : هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باخته‌اند، امیر بی‌درنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله می‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان می‌شدند یا از شهر بیرون می‌رفتند.
روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط ۳۳۰نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم.
پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده می‌شود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌ای باید پنج تومان هم جریمه بدهی.
پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمی‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان

ادامه مطلب
[ شنبه 27 اسفند 1390 ] [ 9:56 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما سبقت بگیرند(حضرت علی(ع))

 شنیده ام که از سید جمال الدین اسدآبادی نقل می کنن که ایشون وقتی سفری دور دنیا داشت واغلب کشور ها را از نزدیک مشاهده کرد خلاصه مشاهداتش را در یک جمله خلاصه کرد وگفت:به  کشورهای اسلامی که رفتم مسلمان دیدم ولی اسلام را ندیدم وبه کشورهای غیر مسلمان که سفر کردم اسلام را دیدم ولی مسلمان ندیدم.خاطره زیر تا اندازه زیادی تائید کننده این نظریه است لطفا تا آخر بخوانید

 

L132976727820 مقایسه زندگی ژاپنی ها با ایرانی ها

ژاپن که بودم یه روز دوشنبه رفتم سر کار دیدم تو خیابون پر پلیس و شلوغه؛ وضع غیر عادی بود. یه کم پرس و جو کردم دیدیم یکی خودکشی کرده.

البته اینقدر تو ژاپن خودکشی زیاد بود که دیگه خیلی جای تعجب نداشت. پرسیدم: چرا طرف خودکشی کرده؟ فهمیدم طرف مهندس پیمانکار یه ساختمان بوده. قرار بود روز جمعه ساختمان رو طبق قرارداد تحویل صاحبش بده.

روز جمعه ساختمان کارش تموم نشده بود مهندس پیمانکار از صاحب ساختمان دو روز شنبه و یکشنبه مهلت میخواد که ساختمان رو ساعت هشت روز دوشنبه اول روز کاری بهش تحویل بده.

تو این ۴۸ ساعت مهندس و تیمش هر کاری می‌کنند نمی‌توانند کارهای نیمه تمام ساختمان رو تمام کنند و ساختمان رو آماده تحویل کنند.

روز دوشنبه که صاحب ساختمان برای تحویل خونه میاید با جسد حلق آویز شده مهندس پیمانکار مواجه می‌شه. حالا نکته جالب اش می دونی واسه من چی بود؟

این ساختمان فقط نصب پریز برق و نظافتش مونده بود. به دوستان ژاپنی به تعجب می‌گفتم این چه آدمی بود خب چرا خودکشی کرده برای همچین موضوع کوچکی. این دیگه خودکشی نداره که.

آنها با دهان باز نگاه می‌کردند می‌گفتند خودکشی نداره؟ این آینده شغلی‌اش به پایان رسیده بود. دو بار زیر قولش زده دیگه کسی بهش کار نمیداد


 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ شنبه 27 اسفند 1390 ] [ 7:51 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

زن امروزی

“زمانی مصاحبه گری از معلم صداقت و صمیمیت دکتر علی شریعتی پرسید :
به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟
دکتر علی شریعتی در جواب گفتند : نمیخواهد لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمائید . فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست”



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ جمعه 26 اسفند 1390 ] [ 11:43 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد