شعر طنز
قلبم از جا کنده می شد تا ننه م می گفت نه!
با بلایی بدتر از این ها ننه م می گفت نه
تا که می گفتم فقط لیلا ننه م می گفت نه
داشتم می مردم از سرما ننه م می گفت نه
یک طرف بی بی سمن بر با ننه م می گفت نه
چون که او می گفت نه، هر جا ننه م می گفت نه!
رفته بودم سخت در اغما ننه م می گفت نه
داشتم می رفتم از دنیا ننه م می گفت نه
همچنین همشیره ها، تنها ننه م می گفت نه
می نوشتم صبر کن زیرا ننه م می گفت نه
یا کسی مرحوم می شد یا ننه م می گفت نه!
از امیر آباد تا جلفا ننه م می گفت نه
باز می کرد آن دهانش را ننه م می گفت نه
دائما با جیغ یا بلوا ننه م می گفت نه
این همه با آه و واویلا ننه م می گفت نه!


موضوعات مرتبط: شعر