ماجرای غلام ماهرویان زمان ناصرالدینشاه(داستان عبرت آموز)
میگویند: تاجری به نام ماهرویان بود - که چون صورتش به علّت ماهگرفتگی لکههایی داشت، ناصرالدین شاه به او لقب ماهرو داده بود - ظاهراً این خادمی به نام میرزا حسن داشت. با هم داشتند مکّه میرفتند. این خادم طوری بود که اطرافیانش یک مقدار با او شوخی میکردند. بنده خدا ساده بود. او پرسید: چقدر دیگر مانده برسیم؟ با این که خیلی راه مانده بود، مثلاً شاید سمت عراق و آن طرفها بودند، به او گفتند: پشت این تپه که بروی، دیگر ورودی مدینه است.
بیچاره آمد ارباب را صدا بزند که بلند شود که برویم. دید او خواب است، دلش هم نیامد بیدارش کند، بعد خودش گفت: حالا من زودتر به آن طرف تپه میروم تا یک چیزی تهیه کنم. اینها که میخواهند بیایند من را میبینند. ارباب بلند شد. دو، سه ساعتی گذشت، دیدند خبری از او نیست. آنها گفتند که ما به او گفتیم پشت این تپه، ورودی مدینه است. آن طرف تپه را گشتند، صدایش زدند، این طرف و آن طرف را گشتند. دیدند خبری نیست. گفتند: حتماً گرگهای بیابان به او حمله کردند. اینها دیگر یقین پیدا کردند که او مرده. کاروان آرام آرام رفت.
آن موقع با شتر میرفتند، بیست، سی روزی طول کشید که اینها برسند. چون وقتی غروب میشد، اینها میترسیدند و یک جایی میایستادند. حتّی بعد از ظهر هم که میدانستند اگر یک مقدار حرکت کنند، شاید غروب به کاروانسرای دیگری نرسند، مجبور بودند همان ظهر که رسیدند، همان جا بمانند تا فردا حرکت کنند. چون در راهها راهزن بود و میترسیدند، در تاریکی حرکت کنند.
همین که از دروازه شهر وارد شدند، دیدند او در گوشهای نشسته، بعد بلند شد و زار زار گریه کرد که کجا بودید، من مدت زیادی است اینجا نشستم. مگر نگفتید پشت تپه است، من هم آمدم. یک ماه است منتظر شما هستم، شما کجایید؟
ببین یک یقین انسان را کجا میبرد، وقتی یقین باشد تمام است. این مثالی است که اولیاء از جمله مرد عظیم-الشّأن و الهی، آیتالله بهجت (اعلی اللّه مقامه الشّریف) برای یقین میزنند. ایشان میفرمودند: یقین یعنی این؛ یعنی این که انسان هر چه را مولایش گفت، بپذیرد، بعد ببیند کجا میرسد!
آنچه انسان را بالا میبرد یقین است، نه عبادت امثال ما. عبادت ما، ما را بالا نمیبرد. قرآن هم وقتی میخواهد، فضیلت اهل آخرالزمان را بیان کند، میفرماید: «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُون» ، این «یُوقِنُون»هایی که در قرآن هست، مقام یقین را بیان میکند.
برای همین گفتند: هیچ چیزی مثل یقین بین مردم کم تقسیم نشده است «لَمْ یُقْسَمْ بَیْنَ النَّاسِ شَیْءٌ أَقَلُّ مِنَ الْیَقِین». پس این یقین را همه کسی ندارد.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگانداستانهای عبرت آموز
درس اخلاق آیت الله آقا مجتبی تهرانی
درس اخلاق آیت الله آقا مجتبی تهرانی
خدا مثل ما نیازمند دعا است؟
در اینجا باید به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه، «نعوذبالله» مگر خدا مثل ما است که وقتی کسی به او رو بیاندازد، لذّت ببرد و به او بدهد؟ اصلاً و ابداً اینطور نیست. پس چگونه است که مرتّب میگوید: بخواهید تا بدهم، بخواهید تا بدهم، «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ». این بحث در قرآن و روایات بسیار مطرح شده و بحث کلّی و ریشهدار و عمیقی است. در اینجا خدا را به خودت قیاس نکن؛ خدا مثل من و تو نفسِ شهوت و... ندارد که خوشش بیاید. این حرفها درست نیست.
باید پیوند ربّ و عبد محکم شود
اینجا بحث بسیار عمیق و لطیفِ معرفتی میکند. اینکه عبد باید از خدا درخواست کند، برای «تحکیم رابطة ربوبیّت و عبودیّت» است. اگر بنا بشود که خدا همة چیزها را درست کند، اصلاً و ابداً خدا یادمان میرود. از یاد میبریم که پروردگار چه کسی است؟[11] و فراموش میکنیم، کسی که پرورشمان میدهد کیست؟ اگر بنا بشود تمام امور بر منوال خودش بچرخد و بحث دعا و تقاضا و... کنار برود، پس خدا هم کنار میرود. دیگر ربّم را نمیشناسم و نمیدانم آن کسی که دارد من را پرورش میدهد کیست. چون دعا در ارتباط با احتیاجات، چه معنوی و چه مادّی است. دعا برای تحکیم رابطة ربوبیّت و عبودیّت عبد است. تحکیم این رابطه است، که میگوید دعا کن و از من بخواه تا به تو بدهم و اینکه بفهمیم بر سر سفرة چه کسی نشستهایم؟
خاندان نبوّت در اسارت
خاندان حسین(علیهالسّلام) را از کربلا به کوفه و از کوفه به شام به اسارت بردند. به این خانواده خیلی سخت گذشت. تنها مسئلة اینکه ایشان خاندان نبوّت هستند نیست بلکه حتّی در بین مردم، اینها شخصیّتهای بزرگ بودند. بیجهت نیست که وقتی از زینالعابدین(صلواتاللهعلیه) سؤال میکنند: در کجای این سفر به شما خیلی سخت گذشت؟ این طور که شنیدهام، حضرت میفرمایند: «اَلشّام، اَلشّام». در آنجا به آنها خیلی سخت گذشت. حتّی این را نمیدانم صادر شده یا نه؟ «یالَیت اُمِّی لَم تَلِدنِی»؛ کاش مادر مرا نزاده بود تا وضع شام را ببینم.
پایکوبی در عزای حسین(علیهالسّلام)!
سهلبنسعدساعدی پیرمردی از اصحاب پیغمبر است؛ میگوید: از بیتالمقدّس وارد شام شدم و دیدم چه غوغایی است. جشن گرفتهاند، آزین بستهاند و پایکوبی میکنند. میگوید: من خبر نداشتم. دیدم چند نفر ایستادهاند و با هم حرف میزدند جلو. رفتم و سؤال کردم و گفتم: شما اهل شام، عیدی دارید که من آن عید را نمیشناسم؟ چه خبر است؟ رو کردند و گفتند: «یَا شَیْخُ نَرَاکَ أَعْرَابِیّا»؛ ای پیرمرد! انگار تو از عربهای بیابانی هستی و از دنیا بیخبری؟ گفتن: نه؛ من سهلساعدی، از اصحاب پیغمبر هستم و پیغمبر را درک کردم. بعد رو کردند و به من گفتند: «مَا أَعْجَبَکَ السَّمَاءُ لَا تَمْطُرُ دَماً»؛ تو در شگفت نیستی که چرا آسمان خون نمیبارد؟ «وَ الْأَرْضُ لَا تَنْخَسِفُ بِأَهْلِهَا»؛ و چرا زمین اهل خود را فرو نمیبرد؟ گفتم: «وَ لِمَ ذَاکَ؟»؛ برای چه؟ گفتند: «هَذَا رَأْسُ الْحُسَیْنِ(علیهالسّلام) عِتْرَةِ مُحَمَّدٍ(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) یُهْدَى مِنْ أَرْضِ الْعِرَاقِ»؛ دارند سر حسین را از عراق میآورند و مردم شادی میکنند. گفتم: «وَا عَجَبَاهْ یُهْدَى رَأْسُالْحُسَیْنِ وَ النَّاسُ یَفْرَحُونَ؟». گفتم: از کدام طرف؟ گفتند: «فَأَشَارُوا إِلَى بَابٍ یُقَالُ لَهُ بَابُ سَاعَات»؛ برو آنجا؛ از دروازة ساعات میآورند. میگوید: آمدم و رسیدم. یکوقت دیدم سوارها و نیزهدارهایی وارد شدند. دیدم که اوّلین سوار و نیزهدار سری بر نیزه دارد که شبیهترین به پیغمبراکرم است و روی مرکبی بیبیای سوار است. رفتم جلو و سلام کردم. به او گفتم: « مَنْ أَنْتِ؟»؛ شما چه کسی هستید؟ گفت: «أَنَا سُکَیْنَةُ بِنْتُ الْحُسَیْنِ». گفتم: من سهلساعدی از اصحاب جدّ شما هستم. اگر کاری با من دارید بفرمایید تا انجام دهم. گفت: ای سعد! به این نیزهدار پولی بده تا این نیزهها و سرها را از ما جدا کنند، که اینقدر مردم به ما نگاه نکنند.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
آداب عید فطر در نگاه مقام معظم رهبری
آداب عید فطر در نگاه مقام معظم رهبری
احکام فطریه:
- واجب است که هر کس برای خود و هر کدام از عایلهاش، تقریباً به قدر سه کیلو از قوت غالب ادا کند. قوت غالب یعنی آن چیزی که مردم غالباً از آن برای تغذیه استفاده می کنند، مثلاً گندم.(1)
شب عید فطر:
- فطریه از غروب روز آخر ماه – یعنی شب عید فطر – به عهدهی مکلف می آید و احتیاط این است که آن را قبل از ادای نماز عید فطر برای کسی که در نماز عید فطر شرکت خواهد کرد و آن را به جا خواهد آورد تأدیه کند. بنابراین اگر شما امشب حساب کنید که چقدر به عهده شماست و پولش را کنار بگذارید و فردا صبح قبل از آن که به نماز عید بروید، آن را ادا کنید، بهترین وجه است. البته اگر در آن موقع ادا نکردید، بعد از نماز عید فطر هم ادا کنید، ایرادی ندارد.(2)
نماز با فضیلت عید فطر:
- نماز بسیار بافضیلتی است. در این نماز، دعا، تضرع، گریه و توجه به خداست. نماز عید فطر، خوب نمازی است.... تمام عبادات برای این است که تربیت بشویم و پیش برویم.(3)
عید فطر:
- ماه رمضان با همه عظمت و کرامت و فضای انباشته از رحمتش سپری شد و مردم مسلمان در سراسر عالم در این ماه به برکت روزۀ روزها و توسل و دعا و ذکر و تلاوت قرآن، دلها و جانهای خود را نورانی تر و به خدا نزدیک تر کردند.
- عید فطر یکی از عظیمترین مناسبتهای اسلامی است. دنیای اسلام روز عید فطر را به معنای حقیقی عید می گیرند و این چیزی است که اسلام برای امت اسلامی خواسته است. «جعله الله لکم عیدا و جعلکم له اهلا» خداوند متعال امروز را برای امت اسلامی عید قرار داد و آنها را شایسته این عید دانست. ... ما باید از این هدیهی الهی استفاده کنیم، هم استفاده شخصی به معنای راه دادن نور معرفت و توبه و انابه به دلهای خودتان که اگر از عالم معرفت و محبّت الهی دریچه یی بر روی دلهای خودمان باز و اندرون خود را نورانی کنیم، بسیاری از تاریکی ها و گرفتاریهای دنیای بیرون هم حل خواهد شد، چون دل انسانهاست که سرچشمهی خوبیها و بدیهاست.(4)
عید فطر روز پاداش گرفتن و رویت رحمت الهی بعد از ماه رمضان:
- عید فطر روز پاداش گرفتن و رؤیت رحمت الهی بعد از ماه رمضان است، بحمدالله ماه رمضان را که ماه صبر صلات بود، با عافیت گذراندید و خدای متعال، با دعا و ذکر و مناجات شما را به ادای فریضه روزه و توسل و خشوع در مقابل حضرت حق موفق کرد. امروز روزی است که انشاءالله خدای متعال پاداش شما را عنایت خواهد کرد. شاید یکی از بزرگترین پاداشهای الهی این باشد که خدا همه ما را موفق کند تا بتوانیم وسیله رحمت الهی را تا ماه رمضان آینده برای خودمان باقی بداریم.... درس ماه رمضان را برای دوره سال فرابگیریم، این میشود یکی از بزرگترین پاداشهای خداوند که توفیق این چنینی را به ما بدهد. رحمت و رضا و قبول و عفو و عافیت را از خدای متعال طلب کنیم این در حقیقت عید واقعی خواهد شد.(5)
عید سعید فطر، مراسمی معنوی و بین المللی:
- عید سعید فطر شاید برجستهترین خصوصیتش این است که مراسمی معنوی و بینالمللی است. این رسم بینالمللی جنبه معنوی بارز و نمایانی دارد. در دعای قنوت عید فطر می خوانیم، [اسئلک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمداً صلی الله علیه و آله ذخراً و شرفاً و کرامه و مزیدا] عید همه مسلمانان و مایه شرف اسلام و پیامبر اسلام و عزّت اسلام و ذخیرهیی تمام نشدنی در طول تاریخ است. با این چشم به عید سعید فطر نگاه کنیم. امروز ملّت اسلامی بزرگ ما به این ذخیره نیازمندیم. از این ذخیره، دو چیز باید مورد استفاده مسلمانها قرار گیرد، اول، وحدت و نزدیکی مسلمین است و دوم توجه به معنویت در دنیای اسلام است. در دنیای اسلام هر دو عامل تکامل بخش و پیشبرنده مورد خدشه قرار گرفته است.(6)
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
جملات قشنگ و به یاد ماندنی(بخون...فكر كن...اراده كن...عمل كن)
اعتراف به ناداني
گویند: از عالمی مسئله ای پرسیدند، گفت: نمی دانم. سؤال کننده گفت: شرم نمی کنی که به جهل و نادانی خود اعتراف می کنی. گفت: چرا شرم کنم از گفتن کلمه ای که فرشتگان به آن سخن گفتند و هنگامی که خداوند درباره «اسماء» از آنها پرسید، گفتند: سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا الاّ ما عَلَّمْتَنا؛ خدایا ما چیزی نمی دانیم، جز آنچه تو به ما آموختی |
انس با خدا می گویند آن گاه که یوسف در زندان بود، مردی به او گفت: تو را دوست دارم. یوسف گفت: ای جوان مرد! دوستی تو به چه کار من آید؟ از این دوستی مرا به بلا افکنی و خود نیز بلا بینی! پدرم یعقوب، مرا دوست داشت و بر سر این دوستی، او بینایی اش را از دست داد و من به چاه افتادم. زلیخا ادعای دوستی من کرد و به سرزنش مصریان دچار شد و من مدت ها زندانی شدم. اینک! تو تنها خدا را دوست داشته باش، تا نه بلا بینی و نه دردسر بیافرینی |
چپاول اموال
روزی عبدالملک (پنجمین خلیفه اموی) از امام زین العابدین درخواست موعظه کرد. حضرت فرمود: آیا واعظی بالاتر از قرآن وجود دارد؟ خداوند می فرماید: وَیْلٌ لِلْمُطَفَّفین؛ وای بر کم فروشان. (مطففّین: 1) وقتی سخن خدای متعال درباره کم فروشان چنین است، پس چگونه است حالِ کسی که همه اموال مردم را چپاول کند؟
بر امور گذرا دل مبند
پادشاهی، حکیمان را فرا خواند و گفت: مرا چیزی بیاموزید که اگر بسیار غمگین باشم، در آن نگاه کنم و غم دل از بین برود و اگر بسیار شاد باشم، در آن نگاه کنم و فریفته روزگار نگردم. حکیمان مدتی مشورت کردند و سرانجام، نگینی بر انگشتری او ساختند که روی آن نوشته شده بود: این نیز بگذرد
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
توصيه هاي ميرزا اسماعيل براي امروز ما
نيم ساعت يا يك ساعت بعد از نماز در سجاده بنشينيد و خدا را ياد كنيد. افطار كه كرديد، بدنتان كه آرام گرفت، به دعايي، به ثنايي يك دقيقه خدا را ياد كنيد. با خودتان خلوت كنيد. به قرآن نگاه كنيد. يا اينكه اصلا ساكت بنشينيد. اين خيلي قيمتي است. آدم افطار حقيقي را با خدا مي كند. افطار حقيقي كه خوردن نيست. ابعث حيا، آن افطار است.
نماز پيامبر(ص) است. روزه علي(ع) است. افطار خداست. از افطار بالاتر هم چيزي نيست. علي(ع) روزه است؛ يعني هر كه علي(ع) را قبول كند در دنيا كم حرف مي زند، آلوده نمي شود. ذكر دنيا را كم مي كند ادعايش از بين مي رود. هر كه پيغمبر را نگاه كند نماز خوانده است. ذكر خدا مي گويد، دعا مي كند، صلوات مي فرستد . همينطور مي آيد جلو تا خدا را ملاقات مي كند و مي گويد اشهد، خدا را ديدم. اشهد ان لا اله الا الله مي گويد و بالا مي رود.
نگويمت كه همه ساله مي پرستي كن
سه ماه «مي» خور و نه ماه پارسا باش
تفسير اين بيت حافظ اين است كه سه ماه رجب و شعبان و رمضان فصول اهل محبت است.
يامن يكفي من كل شي و لا يكفي منه شي، اكفني ما اهمني من امر الدنيا و الآخره ... آنچه ناديدني است برايت به تماشا بگذارد.
اولياي خدا چه چيزي برداشت كردند كه وقتي به اين ماه مي رسيدند مثال بارز و اشتاق الي قربك في المشتاقين بودند. بي شك به خدا اطمينان داشتند و در هر حال رضا بودند. آدم ها برايشان فرقي نمي كرد و همه را به ديد الهي مي ديدند. مريضي و بي پولي و مرگ و غم و غصه و حتي شاديها براي آنها نشانه است از سلطان السلاطين. چرا ما به خدا اعتماد و اتكا نمي كنيم در صورتي كه مي دانيم كسي ما را اندازه او دوست ندارد و به فكر ما نيست و توكل بر غير او خسران دنيا و عقباست .
عارف فاني سيد هاشم حداد (ره) مي فرمايند:
همت عالي دار ، به چيزهاي كوچك قانع مشو ، اين قدر دور خود نگرد ، به او بسپار و جلو برو .مرد بايد عالي همت باشد. حيف است كسي كه مي خواهد به محضر سلطان السلاطين حضور يابد درراه مثلا از گداي سر گذر چيزي بخواهد.
هر جا غصّه دار شدي استغفار كن. استغفار امان انسان است. به اين كاري نداشته باش كه چرا محزون شده اي ، اذيتت كرده اند؟ گناهي كرده اي؟ بعضي وجود خودشان را گناه مي دانند. شما مي گويي چرا من درست كار نمي كنم، او خودش را گناه مي داند. محزون كه شدي استغفار كن. چه غم خود را داشته باشي و چه غم مؤمنين را، استغفار غم ها را از بين مي برد. همان طور كه وقتي خطا مي كني همه صدمه مي خورند، مثلاً وقتي چند نفر كفران نعمت مي كنند به همه ضرر مي رسد؛ استغفار هم كه مي كني به همه ماسواي خودت نفع مي رساني.
در حديث است كه هشت چيز شما دست خداست : «موت و حيات، مرض و صحت، فقر و غنا، خواب و بيداري»
چه چيزي مي ماند كه دست خودمان باشد؟
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
سخن پیامبر برای ناخن زنان و مردان
اخلاق و آداب مسلمانی
سخن پیامبر برای ناخن زنان و مردان
ناخن، عضوی از بدن است که نیاز به بهداشت و مراقبت ویژه ای دارد. در احادیث رسیدگی به ناخن و گرفتن آن در روز جمعه سفارش شده است. به گزارش خبرآنلاین علت آن را در کتاب مفاتیح الحیاه می خوانیم.
رسول خدا (ص) به مردان می فرماید: ناخن هایتان را کوتاه کنید؛ ولی به زنان فرمود: بخشی از ناخن هایتان را نگه دارید که برای شما زینت بخش است.
امام باقر (ع) می فرماید: ناخن ها را کوتاه کنید چرا که موجب آلودگی است و فراموشی از آن ناشی می شود.
همچنین می فرماید: چیدن ناخن ها در روز جمعه از جذام، دیوانگی، پیسی و کوری نگه می دارد و اگر به چیدن نیاز ندارد اطراف آن را بتراش [بساب]؛
نیز می فرماید: هرکس روز جمعه ناخن هایش را بگیرد و سبیلش را کوتاه کند سپس بگوید: «بسم الله و بالله و علی سنه محمد و آل محمد»، در برابر هر یک پاداش فراوانی به او عطا می شود.
کتاب مفاتیح الحیات
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
حکایتی جالب از توحیدآیت الله بروجردی
استاد شهید مطهری می گوید:
داستانى الآن یادم افتاد، دریغ است كه آن را نگویم، یكى دو بار دیگر هم یادم هست كه در سخنرانیها گفتهام. مربوط به مرحوم آیة اللّه بروجردى (اعلى اللّه مقامه) است. قبل از اینكه ایشان به قم بیایند، من از نزدیك خدمت ایشان ارادت داشتم، بروجرد رفته بودم و در آنجا خدمتشان رسیده بودم.
مردى بود در حقیقت با تقوا و به راستى موحّد. نگویید هر كس مرجع تقلید شد، البتّه موحّد هست. توحید هم مراتب دارد. بله، اگر به مقیاس ما و شما حساب كنیم، مراجع تقلید درجات خیلى بالاتر از توحید من و شما را دارند ولى وقتى كه من مىگویم «موحّد»، یك درجه خیلى عالى را مىگویم. او كسى بود كه اساساً توحید را در زندگى خودش لمس مىكرد، یك اتّكا و اعتماد عجیبى به دستگیریهاى خدا داشت. سال اوّلى بود كه ایشان به قم آمده بودند.
تصمیم گرفته بودند بروند به مشهد. مثل اینكه نذر گونهاى داشتند. در آن وقت كه بیمار شده بودند، آن بیمارى معروف كه احتیاج به جرّاحى پیدا كردند و ایشان را از بروجرد به تهران آوردند و عمل كردند و بعد به درخواست علماى قم به قم رفتند، در دلشان نذر كرده بودند كه اگر خداوند به ایشان شفا عنایت بفرماید، بروند زیارت حضرت رضا (علیه السّلام). بعد از شش ماه كه در قم ماندند و تابستان پیش آمد، تصمیم گرفتند بروند به مشهد. یك روز در جلسه دوستان و به اصطلاح اصحابشان طرح مىكنند كه «من مىخواهم به مشهد بروم، هر كس همراه من مىآید اعلام بكند»اصحابشان عرض مىكنند بسیار خوب، به شما عرض مىكنیم. یكى از اصحاب خاصّشان كه هم اینك یكى از مراجع تقلید است، براى من نقل كرد كه ما دور هم نشستیم كنكاش كردیم، فكر كردیم كه مصلحت نیست آقا بروند مشهد، چرا؟ چون آقا را ما مىشناختیم ولى در آن زمان هنوز مردم تهران ایشان را نمىشناختند، مردم خراسان نمىشناختند و به طور كلّى مردم ایران نمىشناختند، بنابراین تجلیلى كه شایسته مقام این مرد بزرگ هست، نمىشود، بگذارید ایشان یكى دو سال دیگر بمانند؛ براى نذرشان هم كه صیغه نخواندهاند كه نذر شرعى باشد، در دلشان این نیّت را كردهاند؛ بعد كه معروف شدند و مردم ایران ایشان را شناختند با تجلیلى كه شایسته شان است، بروند. تصمیم گرفتیم كه اگر دوباره فرمودند، ایشان را منصرف كنیم. بعد از چند روز باز در جلسه گفتند: «از آقایان كى همراه من مىآید؟». هر كدام از دوستانشان حرفى زدند و بهانهاى تراشیدند. یكى گفت: اى آقا شما تازه از بیمارى برخاستهاید (آنوقت فقط اتومبیل بود و هواپیما نبود) ناراحت مىشوید، ممكن است بخیهها باز شود. دیگرى چیز دیگرى گفت. ولى از زبان یكى از رفقا درز كرد كه چرا شما نباید به مشهد بروید. جملهاى گفت كه آقا درك كرد اینها كه مىگویند نرو مشهد، به خاطر این است كه مىگویند هنوز مردم ایران شما را نمىشناسند و تجلیلى كه شایسته شماست به عمل نمىآید.
آن آقا براى من نقل مىكرد: آقا تا این جمله را شنید تكانى خورد (آن وقت ایشان هفتاد سال داشتند) و گفت: «هفتاد سال از خدا عمر گرفتهام و خداوند در این مدت تفضّلاتى به من كرده است و هیچیك از این تفضّلات، تدبیر نبوده است، همه تقدیر بوده است. فكر من همیشه این بوده كه ببینم وظیفهام در راه خدا چیست؛ هیچ وقت فكر نكردهام كه من در راهى كه مىروم ترقّى مىكنم یا تنزّل، شخصیّت پیدا مىكنم یا پیدا نمىكنم. فكرم همیشه این بوده كه وظیفه خودم را انجام بدهم؛ هر چه پیش آید، تقدیر الهى است. زشت است در هفتاد سالگى، خودم براى خودم تدبیر بكنم. وقتى كه خدایى دارم، وقتى كه عنایت حق را دارم، وقتى كه خودم را به صورت یك بنده و یك فرد مىبینم خدا هم مرا فراموش نمىكند؛ خیر، مىروم». و دیدیم این مرد از روزى كه فوت كرد، روز به روز خداوند بر عزّت او افزود.آیا آیة اللّه بروجردى- نعوذ باللّه- با خدا قوم و خویشى داشت كه مورد تفضّل و یا عنایت حق باشد؟ ابداً. امدادهاى الهى به افراد، به اجتماعات و به بشریّت، حسابى دارد.
منبع : مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ،ج3 ،ص 146 .
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگانداستانهای عبرت آموز
قبر انسان هر روز 5 کلمه را فریاد میزند
مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی یکی از برکات ماه رمضان را خواندن دعا و تلاوت قرآن دانست و گفت: یک غیبت مساوی است با هدیه 40 روز حسنات به فرد غیبت شونده!
وی ادامه میدهد: ما در مفاتیح در دعایی میخوانیم که خدایا برای تاریکی قبرم گریه میکنم. خدایا برای تنگی لحدم گریه میکنم. آخر زندگی انسان قرار گرفتن در قبور است و حدیث داریم که شبانهروز، قبر ما 5 کلمه را صدا میکند. قبر صبح به صبح میگوید: من خانه تنهایی تو هستم، برای خودت انیسی پیدا کن با انجام کار خیر!
وی ادامه میدهد: قبر همچنین به ما میگوید که منم خانه تاریکی تو، یک چراغی برای خودت بفرست! میگوید: من خانه پر از کرم و عقرب توام، زهری بفرست تا کرمها را بکشد!
قبری که پر از عقرب بود
این مدرس بزرگ اخلاق در ادامه اظهار میکند: در گذشته شخصی بود به نام حاج سعید حقگو، میگفت: در قم جنازهای را بردیم تا دفن کنیم، قبر پر از عقرب بود و هرچه از آنها را میکشتیم باز هم در قبر میجوشیدند و در آخر خسته شدیم و جنازه را روی عقربها گذاشتیم و روی آن خاک ریختیم.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگاناحادیثعترت
ادامه مطلب
میانبری بی نظیر برای شبهای قدر
امام صراط مستقیم است و توسل به امام و مدد از او، کوتاه کردن راه است و شفاعت آن ها باعث حل شدن بسیاری از مشکلات.
اگر اخلاص در عمل و پاک شدن از ناخالصی ها و زدودن ریا و تظاهر و نفاق را می خواهیم باید به حضرت علی (علیه السّلام) توسل کنیم و مدد بخواهیم.
اگر پاکی و طهارت و عفت در چشم و گوش و زبان و قلب را می خواهیم باید به مرکز و محور عصمت الهی حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) پناهنده شویم.
اگر خلق نیکو و حُسن معاشرت می خواهیم باید از امام حسن(علیه السّلام) بخواهیم که مظهر حُسن الهی است.
اگر عشق و محبت دنیا برایمان مانع از عشق و محبت به خداست، باید از امام حسین(علیه السّلام) مدد بخواهیم.
اگر عبادت و سجده برایمان سخت است باید به سیّدالساجدین امام زین العابدین(علیه السّلام) پناه ببریم.
اگر علم واقعی می خواهیم باید از امام محمدباقر(علیه السّلام) مدد بجوییم.
اگر صدق در گفتار و صدق در عمل می خواهیم باید از امام صادق(علیه السّلام) کمک بخواهیم.
اگر می خواهیم که بر خشم خود غلبه کنیم و جدل با دیگران را در خود بکشیم باید از امام کاظم (علیه السّلام) کمک بگیریم.
اگر رضا به قضاء الهی و رضایت از مردمان و رضایت آنها را بخواهیم باید به امام رضا(علیه السّلام) توسل کنیم.
اگر به جود و بخشش خدا محتاجیم و اگر می خواهیم بخشنده باشیم به امام جواد(علیه السّلام) توسل کنیم.
اگر احساس سردرگمی و پریشانی می کنیم و تشخیص راه حق و باطل برایمان مشکل است باید به مظهر هدایت الهی امام هادی(علیه السّلام) پناهنده شویم و از او مدد بگیریم.
اگر پیروزی بر لشکر شیطان و لشکر نفس را می خواهیم به امام حسن عسکری(علیه السّلام) توسل کنیم.
و حضرت ولی عصر(علیه السّلام) امام وقت و امام حاضر است، صاحب زمان و مکان است، صاحب ما و صاحب قلب و دل و فکر و چشم و گوش و زبان ماست و به اعمال ما احاطه تفصیلی دارد و چیزی نیست که از علم حضرت به دور باشد. باید برای لحظه به لحظه خود از امام زمان مدد بجوییم و برای تمام اعمال و رفتار اعضاء و جوارحمان به ایشان توسل کنیم.
باید تمام وجود را به آن ها سپرد و دید که تنها به مدد آنها راه رفتنی است.
منبع: شیدا (آیت الله سید عبدالکریم کشمیری)، ص ۱۶۳ تا ۱۶۵.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگانعترت
فضایل امام علی از زبان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: دوستی علی گناهان را می خورد همچنان که آتش هیمه را.(۱)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: به علی علیه السلام فرمود: تو را جز مومن دوست ندارد و جز منافق دشمنت نمی دارد.(۲)(۳)
دوستی و دشمنی امام علی علیه السلام
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: دوستی علی گناهان را می خورد همچنان که آتش هیمه را.(۱)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: به علی علیه السلام فرمود: تو را جز مومن دوست ندارد و جز منافق دشمنت نمی دارد.(۲)(۳)
علی علیه السلام پیشوای نیکوکاران
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی پیشوای نیکوکاران است و کشنده ی بدکاران، هر که او را یاری کند، یاری می شود و هر که از یاری او دست شوید، بی یار می ماند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: درباره ی علی سه ویژگی به من وحی شده که او سرور مسلمانان، پیشوای پرهیزگاران و رهبر رو سپیدانت است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: همانا خداوند عز وجل درباره ی علی بن ابی طالب به من سفارشی فرمود. گفتم: بار پروردگارا! آن را برایم روشن فرما. فرمود: بشنو! عرض کردم: گوش به فرمانم. فرمود: همانا علی پرچم هدایت و پیشوای دوستان من و روشنایی [راه] کسانی است که مرا اطاعت می کنند. اوست آن کلمه ای که پرهیزگاران را ملزم به همراهی آن کردم .(۴) هر که او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که از او اطاعت کند از من اطاعت کرده است.
علی علیه السلام جانشین پیامبرصلی الله علیه و آله است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله-با اشاره به علی علیه السلام - فرمود: این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. پس گوش به فرمانش باشید و اطاعتش کنید.(۵)
علی علیه السلام ولی هر مومنی است.
تاریخ دمشق- به نقل از عبد الرحمان بن ابی لیلی -: علی را دیدم که در رحبه [ی کوفه] مردم را سوگند می دهد شما را به خدا سوگند می دهم اگر کسی از شما هست که شنیده باشد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در روز غدیر خم می فرمود: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست» برخیزد و گواهی دهد. عبد الرحمان می گوید: دوازده تن از بدریان که گویی هم اکنون یکایک آنان را می نگرم برخاستند و گفتند: گواهی می دهیم که شنیدیم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر می فرمود: آیا من اولی به مومنان نیستم...؟ عرض کردیم: البته، ای رسول خدا. پیامبر فرمود: پس، بر هر کس که من ولایت دارم علی نیز ولایت دارد، خدایا! دوست بدار هرکه را دوستدار علی باشد و دشمن بدار هر که را با او دشمنی ورزد.(۶)
علی علیه السلام با حق و قرآن است
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی با حق و حق با علی است و هرگز از م جدا نمی شوند تا در روز قیامت کنار حوض (کوثر) نزدم آیند.(۷)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی با حق و با قرآن است و حق و قرآن با علی، و هرگز از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض، نزدم آیند.(۸)
علی علیه السلام دروازه ی دانش پیامبر است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: من شهر علم هستم و علی دروازه ی آن است. پس، هر که علم می خواهد، باید از دروازه در آید.(۹)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: من ترازوی حکمتم و علی زبانه ی آن.(۱۰)
علی و پیامبر از یک درخت اند
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله- به علی علیه السلام - فرمود: تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.(۱۱)
تاریخ دمشق: پیامبر صلی الله علیه و آله در عرفه بود و علی رو به روی آن حضرت قرار داشت. پیامبر فرمود: ای علی! نزدیک من آی و پنجه ات را در پنجه ی من گذار. ای علی! من و تو از یک درخت آفریده شده ایم. من ریشه ی آن درختم و تو تنه ی آن و حسن و حسین شاخه هایش. هر که به شاخه ای از آن بیاویزد خداوند او را به بهشت در می آورد.(۱۲)
گوناگون
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر که می خواهد دانش آدم را ببیند و بینش نوح و برباری ابراهیم و زهد یحیی بن زکریا و قدرت موسی بن عمران را، به علی بن ابی طالب بنگرد.(۱۳)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: حق علی بر این امت همچون حق پدر است بر فرزند.(۱۴)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی بن ابی طالب، رازدار من است.(۱۵)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی وشیعیان او همان رستگاران در روز رستخیزند.(۱۶)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: یاد وذکر علی، عبادت است.(۱۷)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: به علی علیه السلام فرمود: تو را جز مومن دوست ندارد و جز منافق دشمنت نمی دارد.(۲)(۳)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: دوستی علی گناهان را می خورد همچنان که آتش هیمه را.(۱)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: به علی علیه السلام فرمود: تو را جز مومن دوست ندارد و جز منافق دشمنت نمی دارد.(۲)(۳)
علی علیه السلام پیشوای نیکوکاران
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی پیشوای نیکوکاران است و کشنده ی بدکاران، هر که او را یاری کند، یاری می شود و هر که از یاری او دست شوید، بی یار می ماند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: درباره ی علی سه ویژگی به من وحی شده که او سرور مسلمانان، پیشوای پرهیزگاران و رهبر رو سپیدانت است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: همانا خداوند عز وجل درباره ی علی بن ابی طالب به من سفارشی فرمود. گفتم: بار پروردگارا! آن را برایم روشن فرما. فرمود: بشنو! عرض کردم: گوش به فرمانم. فرمود: همانا علی پرچم هدایت و پیشوای دوستان من و روشنایی [راه] کسانی است که مرا اطاعت می کنند. اوست آن کلمه ای که پرهیزگاران را ملزم به همراهی آن کردم .(۴) هر که او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که از او اطاعت کند از من اطاعت کرده است.
علی علیه السلام جانشین پیامبرصلی الله علیه و آله است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله-با اشاره به علی علیه السلام - فرمود: این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. پس گوش به فرمانش باشید و اطاعتش کنید.(۵)
علی علیه السلام ولی هر مومنی است.
تاریخ دمشق- به نقل از عبد الرحمان بن ابی لیلی -: علی را دیدم که در رحبه [ی کوفه] مردم را سوگند می دهد شما را به خدا سوگند می دهم اگر کسی از شما هست که شنیده باشد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در روز غدیر خم می فرمود: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست» برخیزد و گواهی دهد. عبد الرحمان می گوید: دوازده تن از بدریان که گویی هم اکنون یکایک آنان را می نگرم برخاستند و گفتند: گواهی می دهیم که شنیدیم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر می فرمود: آیا من اولی به مومنان نیستم...؟ عرض کردیم: البته، ای رسول خدا. پیامبر فرمود: پس، بر هر کس که من ولایت دارم علی نیز ولایت دارد، خدایا! دوست بدار هرکه را دوستدار علی باشد و دشمن بدار هر که را با او دشمنی ورزد.(۶)
علی علیه السلام با حق و قرآن است
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی با حق و حق با علی است و هرگز از م جدا نمی شوند تا در روز قیامت کنار حوض (کوثر) نزدم آیند.(۷)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی با حق و با قرآن است و حق و قرآن با علی، و هرگز از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض، نزدم آیند.(۸)
علی علیه السلام دروازه ی دانش پیامبر است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: من شهر علم هستم و علی دروازه ی آن است. پس، هر که علم می خواهد، باید از دروازه در آید.(۹)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: من ترازوی حکمتم و علی زبانه ی آن.(۱۰)
علی و پیامبر از یک درخت اند
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله- به علی علیه السلام - فرمود: تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.(۱۱)
تاریخ دمشق: پیامبر صلی الله علیه و آله در عرفه بود و علی رو به روی آن حضرت قرار داشت. پیامبر فرمود: ای علی! نزدیک من آی و پنجه ات را در پنجه ی من گذار. ای علی! من و تو از یک درخت آفریده شده ایم. من ریشه ی آن درختم و تو تنه ی آن و حسن و حسین شاخه هایش. هر که به شاخه ای از آن بیاویزد خداوند او را به بهشت در می آورد.(۱۲)
گوناگون
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: هر که می خواهد دانش آدم را ببیند و بینش نوح و برباری ابراهیم و زهد یحیی بن زکریا و قدرت موسی بن عمران را، به علی بن ابی طالب بنگرد.(۱۳)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: حق علی بر این امت همچون حق پدر است بر فرزند.(۱۴)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی بن ابی طالب، رازدار من است.(۱۵)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: علی وشیعیان او همان رستگاران در روز رستخیزند.(۱۶)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: یاد وذکر علی، عبادت است.(۱۷)
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
ثواب تلاوت قرآن
امام رضا(ع) فرمودند هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماههاى ديگر تمام قرآن را بخواند."من قرا فى شهر رمضان اية من كتاب الله كان كمن ختم القران فى غيره من الشهور"/م
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
ادب مهماننوازی در سیره ائمه(ع)
امام صادق (ع) فرمود: هر گاه برادرت بر تو وارد شد نگو آیا امروز چیزی خوردهای؟ بلکه از آنچه در خانه داری برایش بیاور، چون بخشنده به تمام معنا کسی است که آنچه نزدش باشد ببخشد.
مهمان در فرهنگ اسلامی کرامتی ویژه دارد آیتالله جوادی آملی در کتاب نفیس «مفاتیحالحیات» در باب «میهمان» آورده است که خداوند متعال در قرآن کریم از گرامی داشتن مهمان در سیره ابراهیم خلیل چنین خبر میدهد: آیا داستان مهمانان ابراهیم، آن فرشتگان ارجمند، به تو رسیده است؟ آن گاه که بر او وارد شدند و سلام گفتند. ابراهیم نیز به آنان سلام داد و پیش خود گفت: اینان مردمی ناآشنا و بیگانهاند. پس بیدرنگ و پنهانی نزد خانوادهاش رفت و طولی نکشید که گوسالهای فربه و بریان شده آورد و آن را نزدیکشان برد و گفت: چرا نمیخورید؟
در آیهای دیگر انصار را که در فقر و تنگدستی مهاجران را به مهمانی پذیرفته بودند چنین میستاید: «... آنان مهاجران را که به سوی آنها آمدند دوست میدارند و در دل خودشان هیچ نیازی به آنچه به فقرا داده شده، احساس نمیکند و هر چند به چیزی نیازمند باشند باز مهاجران را بر خود در آن چیز مقدم میدارند و هر کس از خوی بخل و حرص نگاه داشته شود، پس آنان رستگاراناند».
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
ادامه مطلب
توصیه امام صادق درباره لباس کتان
مسلمانان به آراستگی و پاکیزگی بسیار توصیه شده اند. پوشیدن لباس پاکیزه و مناسب از لوازم آرامش خاطر است.
رسول خدا (ص) می فرماید: برای حضور در میان برادران و خواهران دینی، لباستان را آراسته و لوازم خود را به اصلاح آرید به گونه ای که در میان مردم در نظافت برجسته باشید؛ زیرا خدا زشتی و زشت نمایی را دوست ندارد؛
همچنین می فرماید: لباس سفید از هر لباسی برای شما بهتر است، پس آن را بپوشید و مردگانتان را در آن کفن کنید؛
امیر مومنان (ع) می فرماید: لباس پنبه ای بپوشید، چرا که آن لباس رسول خدا (ص) و لباس ما (اهل بیت) است و آن حضرت لباس پشمین و مویین را جز هنگام بیماری نمی پوشید. البته این بدان معناست که هر یک از لباس پشمی و پنبه ای در مورد مناسب خود سزاوار پوشیدن است.
راوی گوید: هرگاه امام حسن (ع) برای اقامه نماز برمی خاست بهترین لباس را می پوشید. پرسیدند: چرا بهترین لباس خود را می پوشید؟ فرمود: خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد، پس خود را برای پروردگارم زیبا می کنم و او می فرماید:«در هر مسجدی خود را بیارایید»، از این رو، دوست دارم بهترین لباسم را بپوشم.
امام صادق(ع) می فرماید: کتان از جمله لباس پیامبران است؛
همچنین می فرماید: روز جمعه خود را بیارایید و پاکیزه ترین لباستان را بپوشید.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
پدر و مادرها حتما بخوانند!
هر کس به فرزندش قرآن بیاموزد روز قیامت پدر و مادر او را فرا می خوانند و دو جامه بر آن می پوشانند که از نور آن چهره های بهشتیان روشن می شود.
رسول خدا (ص) می فرمود: قرآن روز قیامت مردی رنگ پریده را می آورد و به پروردگارش می گوید: این شخص ، کسی است که من روزش را با تشنگی و شبش را به بیداری گرفته بودم و طمع او را به رحمت تو قوی کرده بودم و آرزوهایش را به مغفرت تو گسترده بودم، پس بر اساس گمان من درباره اش عمل کن. خدا می فرماید:
ملک را به دست راستش و جاودانگی را به دست چپش دهید... پدر و مادرش را زیوری دهید که تمام دنیا با آنچه در آن است به ارزش آن نباشد، پس همه مردم روز قیامت به آن پدر و مادر می نگرند و آن دو را عظیم می شمارند و خودشان نیز از این مقامشان به شگفتی فرو می روند و می پرسند : پروردگارا! این عظمت از کجاست؟ خدا می فرماید: این عظمت به سبب آموختن قرآن به فرزندتان و تربیت او بر اساس دین اسلام و محبت پیامبر (ص) و علی(ع) است.
منبع: مفاتیح الحیات،جوادی آملی،ص۲۴۶.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
حل مشکل ازدواج با ذکر استغفار
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی، شرح کوتاهی بر دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان دارد .
*دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ، وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ، وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ أَوْلِیائِکَ الْمُقَرَّبِینَ، بِرَأْفَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»
خدایا در این روز مرا از آمرزش جویان درگاهت قرار ده، و قرار ده مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت، و در این روز مرا از دوستان نزدیکت قرار ده، به حق مهربانیات، ای مهربانترین مهربانان.
*شرح فرازهای دعا
آیتالله مجتهدی در شرح «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ» میگوید: در این دعا میگوییم خدایا من را در این ماه رمضان جزو مستغفرین قرار بده، برای استغفار، باید شرایط استغفار را داشت. کسی که مال حرام خورده که با استغفار کارش درست نمیشود، باید برود و صاحبان مال را راضی کند.
وی در ادامه میگوید: با مال حرام و رشوه و ربا رشد کردهای، حال که توبه میکنی باید بروی سود ربا را به صاحبان آن بازگردانی، غذای کم و حلال بخوری تا گوشتهای تنت که با مال حرام پرورش یافتهاند، آب شوند.
این استاد اخلاق میافزاید: کسی که شب تا صبح پای کار حرام نشسته، باید شبها احیاء نگهدارد و عبادت کند، از جمله در شب 15 شعبان که احتمالاً شب قدر است که تمام مقدورات ما در آن نوشته میشود.
*در سایه استغفار انسان به 4 موهبت دست پیدا میکند
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
ادامه مطلب
چرا ۴ عضو بدن در وضو باید شسته شود؟
«گروهی از یهود خدمت پیامبر خدا (ص)رسیده و مسایلی چند را از حضرت پرسیدند،از جمله گفتند:یا محمّد(ص) برای ما بگو این چهار عضو برای چه باید شسته شود با این که از تمیزترین مواضع بدن به شمار می آید؟ پیامبر (ص)فرمود: شیطان آدم را وسوسه کرد، آدم به درختی که از آن نهی شده بود نزدیک شد، وقتی به آن نگریست آبرویش رفت، سپس ایستاد و به طرف درخت رفت_این نخستین گامی بود که به طرف گناه برداشته شدسپس دست برد و از میوهءدرخت برگرفت و خورد،در این هنگام،زیور و پوشش خود را از دست داد،دست بر سر گذاشت و گریست،و چون خداوند_عزّوجلّ_توبه او را پذیرفت، بر او و فرزندانش واجب کردکه همین اعضا را بشویند، پس خداوند به او فرمان داد که چون به آن درخت نگریسته روی خویش را بشوید و چون با دو دست تناول کرده آن دو رانیز تا آرنج شستشو دهد، و چون دست بر سر گذاشت، فرمان به مسح سر داد و نیز امر به مسح دو پا فرمود، زیرا با آنها به سوی گناه رفته است....
*
امام صادق (ع)فرمودند: خداوند عزﱠوجلﱠ چون پیامبرش را به آسمانهای هفت گانه بالا برد... پس به او فرمود: ای محمد سرت را بلند کن، چون سرش را بلند کرد، طبقات آسمان شکافته شد و پرده ها بالا رفت، گفت: سر فرود آور چه می بینی؟ چون نگاه کرد خانه ای دید مانند بیت الله شما، و حرمی دید چون این حرم[مسجد الحرام] چنان که اگر چیزی از دستش رها می شد جز بر این حرم نمی افتاد، آنگاه به او گفته شد:یا محمد، این حرم است و تو محترم هستی، سپس به او وحی کرد که ای محمد: به «صاد» نزدیک شو ،اعضای سجده خویش را بشوی و آنها را پاک گردان و بر پروردگارت نماز بگذار؛ پس رسول خدا به صاد نزدیک شد _صاد آبی است که از ساق راست عرش جاری است_و با دست راست آب را برگرفت، بدین سبب وضو با دست راست انجام می گردد. سپس خداوند به او وحی فرستاد: صورت خود را بشوی، که عظمت مرا خواهی نگریست،پ س از آن دو زراع راست و چپ را بشوی که با دستت کلام مرا خواهی گرفت، سپس با باقی مانده همان آب دست، سر و پاها را تا برامدگی، مسح کن که من برتو فرخنده می گردانم و گامهایت را به جایی می رسانم که جز تو هیچ کس آنجاگام ننهاده باشد...»
کتاب «رازهای نماز» نوشته آیت الله جوادی آملی،
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
12 نكته اخلاقي از رجبعلي خياط كه بايد خواند
اگر ما به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
نكته1- اگر ما به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
نكته2- تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه»
نكته3- سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد...
نكته4- دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.
نكته5- كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.
نكته6- اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.
نكته7- اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.
نكته8 - اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.
نكته9- هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.
نكته10- نفس امّاره را مهار كنيد و با آن مخالفت كنيد.
نكته11- به سادات احترام بگذاريد، و آنان را در هر مرتبه و منزلتي هستند گرامي بداريد.
نكته12- انسان هرقدر به دستورات پروردگار عمل كند، به همان اندازه به خدا نزديك مي شود.
برگرفته از كتاب: آخرين امام، ص163 تا 165
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
توصیه مقام معظم رهبری به عمو پورنگ
چهره و صدای فرزاد جمشیدی خواه ناخواه با سحرهای ماه مبارک رمضان عجین شده است. این مجری خوش ذوق که استاد به تمتم معنای استفاده از واژگان است این روزها سخت مشغول آماد کردن خود برای اجرای ماه مبارک رمضان امسال است. اما شاید شنیدن زیباترین خاطره ی این مجری برنامه های دینی تلویزیون خالی از لطف نباشد.
جمشیدی زیباترین خاطره دوران زندگی اش را خاطره دیدار بارهبر فرزانه انقلاب می داند آن جا که وی و جمعی از هنرمندان پس از سفر معنوی حج به خدمت معظم له رسیدند . مجری برنامه یاد خدا این دیدار را چنین روایت می کند:
اوایل اسفند سال 85 که از حج آمدیم گفتند توفیق زیارت مقام معظم رهبری قسمت ماشده است. فکر می کنم 10،11 نفر بودیم که به دیدار مقام معظم رهبری رفتیم. در واقع دیدار خصوصی بود و مثل تمامی برنامه های رهبری تصاویرش ضبط شد. در آن دیدار بری از هنرمندان کشورمان هم بودند که با هم به حج مشرف شده بودیم، مثل کمال تبریزی، سیروس الوند،حسن پور شیرازی و چند تن از مجریان تلویزیون از جمله داریوش فرضیایی(عمو پورنگ) . اصلا باورم نمی شد. آقا چقدر حرف های تخصصی در مورد اجرا به او گفتند.
به گزارش صراط،ایشان فرمودند من از طریق نوه هایم برنامه شما را پیگیری می کنم و گاهی اوقات ارزش، نفوذ و تاثیر حرفی که شما به عنوان مجری تلویزیون برای کودکان می زنید از سخن یک روحانی بیشتر است. این عین کلام آقا بود، ایشان با هریک از هنرمندان درمورد هنرشان صحبت کردند. دیدار بسیار خوبی بود . من هم پندهای بسیار گرفتم ، مضاف بر اینکه آقا هدیه بسیار زیبایی هم به من دادند. ایشان فرمودند چه کسی متن ها را برایت می نویسد؟ گفتم خودم. ایشان دست شان را در جیب قبایشان بردند و خودکاری را که با آن می نوشتند به من دادند.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
به شکرانه پابوسی سلطان سریر ولایت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) این کرامت را تقدیم خوانندگان عزیز میکنم
وقتی امام رضا ضامن یک لات جیب بر شد
اگه خوشت اومد وبهره بردی یه صلوات هدیه کن اللهم صلی علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
تسبیحات حضرت زهرا و کلام امام (ره)
یکی از تعقیبات نماز، گفتن تسبیحات حضرت زهرا علیها سلام است که بسیار فضیلت دارد، بلکه برتر از سایر تعقیبات نماز محسوب می شود . از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «تسبیح حضرت فاطمه علیها سلام بعد از هر نماز نزد من از هزار رکعت نماز در هر روز محبوب تر است .» (۱) همچنین امام صادق علیه السلام درباره تسبیح فاطمه زهرا علیها السلام فرمودند: «چون به خوابگاه خود رفتی، سی و چهار بار الله اکبر، سی و سه بار الحمد لله و سی و سه بار سبحان الله بگو و آیة الکرسی و دو سوره معوذتین را با ده آیه اول سوره صافات و ده آیه از آخرش بخوان . (۲) و نیز آن امام بزرگوار به یکی از یاران خود به نام ابو هارون فرمودند: «ما خردسالان خود را به تسبیح حضرت زهرا فرمان می دهیم همچنان که آنان را مامور به برگزاری نماز می نماییم .» (۳) چند مسئله: 1 . در تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام ابتدا ۳۴ مرتبه الله اکبر، سپس ۳۳ مرتبه الحمد لله و پس از آن ۳۳ مرتبه سبحان الله گفته می شود . (۴) 2 . جایز است ذکر سبحان الله جلوتر از ذکر الحمد لله گفته می شود، ولی بهتر آن است که ذکر الحمد لله جلوتر گفته شود . (۵) ۳ . تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام بعد از نماز مستحب است; چه نماز واجب و چه نماز مستحب، ولی در نماز واجب خصوصا در نماز صبح مستحب مؤکد است . (۶) 4 . مستحب است ذکر تسبیحات حضرت زهرا علیها سلام با تسبیح تربت امام حسین علیه السلام باشد . 5 . اگر تسبیح گوینده در تعداد تکبیرات یا تسبیحات شک کند، در صورتی که از محل آن تجاوز نکرده باشد باید بنا را بر مقدار کمتر بگذارد و الا باید بنا بر این بگذارد که به طور کامل انجام شده است و اگر زیادتر هم گفته باشد مانعی ندارد . (۷) عقد و عروسی برپایی مجلس عقد و عروسی در روزها و شبهای شهادت ائمه معصومین علیهم السلام اگر موجب توهین و هتک باشد، اجتناب از آن لازم است . سؤال: برخی برای اینکه برنامه های موسیقی و لهو و لعب در مجالس عروسی خود را توجیه کنند می گویند: این برنامه ها در شب عروسی حضرت زهرا علیها سلام نیز وجود داشته است . آیا این نسبتها صحیح است؟ پاسخ: چنین نسبتی صحیح نیست . (۹) نماز حضرت زهرا علیها سلام دو رکعت است; بدین صورت که در رکعت اول بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه سوره توحید خوانده می شود . (۱۰) در فضیلت تسبیحات فاطمه زهرا(علیها سلام) روایات فراوانی وارد شده است. امام صادق(ع) فرمود: «من سبّح تسبیح فاطمة الزهراء قبل ان یثنی رجلیه من صلاة الفریضة غفر اللّه له؛(۱۱) هر کس تسبیح فاطمه را قبل از آنکه از حالت نماز فارغ شود بگوید، خداوند او را می آمرزد.» و همچنین حضرت صادق (ع) بارها فرمود: «تسبیح فاطمة فی کلّ یومٍ فی دبر کلّ صلاةٍ احبّ الیّ من الف رکعةٍ فی کلّ یومٍ؛(۱۲) تسبیح فاطمه زهرا(علیها سلام) در هر روز بعد از هر نماز نزد من محبوب تر از هزار رکعت نماز در هر روز است.» «و از جمله تعقیبات شریفه، تسبیحات صدیقه طاهره سلام اللّه علیها است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به آن معظمه تعلیم فرمود. و آن افضل تعقیبات است».(۱۳) در حدیث است که اگر چیزی افضل از آن بود، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله آن را به فاطمه علیها سلام عطا می فرمود.» امید آنکه پرتوی از فیض کوثر قرآن صدیقه طاهره دل و جانمان راروشن سازد و با شناخت هرچه بیشتر آن بانو، گلواژه های تقوا وایمان را در اجتماع خویش متجلی سازیم. منبع : تبیاننماز حضرت زهرا علیها سلام
امام راحل (ره) در این زمینه می گوید:
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگاننماز
خواب مرحوم آیت الله العظمی اراکی در باره امیرکبیر
آیت الله اراکی فرمود:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
پرسیدم: چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر.
سؤال کردم: چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه.
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم: چطور؟
با اشک گفت: آن گاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم می رفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
دست نوشته آیتالله بهجت به سردار رادان
دست نوشته آیتالله بهجت به سردار رادان
به مرحوم آیت الله بهجت گفتم یک چیزی به ما یاد بدهید که در عین اینکه کم باشد، اما زیاد به درد ما بخورد؛ ايشان بر روی تکه کاغذی چیزی نوشته و آن را به آقازاده خویش دادند كه به من بدهد. ایشان نوشته بودند...
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
اگر کافر نمی شوید؛ ببینید
به گزارش مشرق، حضرت ابو جعفر امام محمّد، باقرالعلوم صلوات اللّه علیه حكایت می فرماید:
روزى امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام در بین جمعى از اصحاب حضور داشت ، یكى از افراد اظهار نمود :
یا امیرالمۆ منین ! اگر ممكن باشد كرامتى براى ما ظاهر گردان تا بیشتر نسبت به تو ایمان پیداكنیم ؟
امام علىّ علیه السلام فرمود: چنانچه جریانى عجیب را ظاهر نمایم و شما شاهد آن باشید كافر خواهید شد؛ و از ایمان خود برمى گردید و مرا متّهم به سحر و جادو مى كنید.
گفتند: ما عقیده وایمان راسخ داریم كه همه چیز، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ارث برده اى و هر كارى را كه بخواهى ، مى توانى انجام دهى .
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
ادامه مطلب
سخنی از شیخ بهایی
همه روز روزه رفتن، همه شب نماز كردن همه ساله حج نمودن، سفر حجاز كردن ز مدينه تا به مكه، به برهنه پاي رفتن دو لب از براي لبيك به وظيفه باز كردن به معابد و مساجد، همه اعتكاف جستن ز مناهي و ملاهي، همه احتراز كردن شب جمعه ها نخفتن، به خداي راز گفتن ز وجود بي نيازش، طلب نياز كردن به خدا قسم كه آن را، ثمر آن قدر نباشد كه به روي نااميدي، در بسته باز كردن |
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگاناشعار
احسنت به این غیرت!(حتما بخوانید)
محجبه ها فرشته اند
به گزارش گروه فضای مجازی بولتن نیوز؛ نویسنده وبلاگ محجبه ها فرشته اند در آخرین مطلب وبلاگش نوشت:
شیخ بهاء الدین عاملی در یکی از کتاب های خود می نویسد : روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی دهد . قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار نمود یا فراموش کرده بود . قاضی از زن پرسید : آیا بر گفته ی خود شاهدی داری ؟ زن گفت : آری ، آن دو مرد شاهدند .
قاضی از گواهان پرسید : گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال ار شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است .گواهان گفتند : سزاست این زن نقاب مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است ، تا آنگاه گواهی دهیم .
چون این زن سخن را شنید بر خود لرزید و شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید ؟ برای پانصد مثقال طلا ، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد ؟! هرگز! من پانصد مثقال خواهم داد و رضایت نمی دهم که چهره ی همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود . چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهر بخشید
چه خوب بود آن مرد باغیرت ، امروز جامعه ی ما را هم می دید که زنان نه برای پانصد مثقال طلا و نه حتی یک مثقال نقره ، چگونه رخ و ساق به همگان نشان می دهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده ی آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند !
نظر شما چیه؟!!!
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
خاطره اي جالب از زبان مقام معظم رهبري
د نيست من مطلبي را از خودم براي شما نقل كنم.
بنده اگر در زندگي خود در هر زمينه اي توفيقاتي داشته ام، وقتي محاسبه مي كنم، به نظرم مي رسد كه اين توفيقات بايد از يك كار نيكي كه من به يكي از والدينم كرده ام، باشد.
مرحوم پدرم در سن پيري، تقريباً بيست و چند سال قبل از فوتش (كه مرد 70 ساله اي بود) به بيماري آب چشم، كه چشم انسان نابينا مي شود، دچار شد. بنده آن وقت در قم بودم. تدريجاً در نامه هايي كه ايشان براي ما مي نوشت، اين روشن شد كه ايشان چشمش درست نمي بيند. من به مشهد آمدم و ديدم چشم ايشان محتاج دكتر است. قدري به دكتر مراجعه كردم و بعد براي تحصيل به قم برگشتم، چون من از قبل ساكن قم بودم. باز ايام تعطيل شد و من مجدداً به مشهد رفتم و كمي به ايشان رسيدگي كردم دوباره براي تحصيلات به قم برگشتم. معالجه پيشرفتي نمي كرد. در سال 43 بود كه من ناچار شدم ايشان را به تهران بياورم؛ چون معالجات در مشهد جواب نمي داد. اميدوار بودم كه دكترهاي تهران چشم ايشان را خوب خواهند كرد. به چند دكتر كه مراجعه كردم، ما را مأيوس كردند. گفتند: «هر دو چشم ايشان معيوب شده و قابل معالجه و قابل اصلاح نيست.» البته بعد از دو، سه سال، يك چشم ايشان معالجه شد و تا آخر عمر هم چشمشان مي ديد. اما در آن زمان مطلقاً نمي ديد و بايد دستشان را مي گرفتيم و راه مي برديم. لذا براي من غصه درست شده بود. اگر پدرم را رها مي كردم و به قم مي آمدم، ايشان مجبور بود گوشه اي در خانه بنشيند و قادر به مطالعه و معاشرت و هيچ كاري نبود و اين براي من، خيلي سخت بود. ايشان با من هم يك انس به خصوصي داشت؛ با برادرهاي ديگر اين قدر انس نداشت. با من دكتر مي رفت و برايش آسان نبود كه با ديگران به دكتر برود. بنده وقتي نزد ايشان بودم، برايشان كتاب مي خواندم و با هم بحث علمي مي كرديم، از اين رو با من مأنوس بود، برادرهاي ديگر اين فرصت را نداشتند و يا نمي شد.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
ادامه مطلب
توسل یک مسیحی به اباعبدالله الحسین(ع)
شفا یافتن یک نوزاد مسیحی با توسل به اباعبدالله الحسین(ع) در بیمارستانی در بغداد بار دیگر معجزات ائمه اطهار(ع) را به اثبات رسانید.
پدر نگران وی که به همراه یکی از دوستان شیعه خود به بیمارستان "الراهبات" در منطقه الکراده بغداد مراجعه کرده بود با پاسخ منفی پزشکان نسبت به وجود علائم حیات در این نوزاد مواجه شد.
پس از شنیدن این خبر، پدر با چشمانی اشکبار رو به دوست مسلمان خود می کند و می گوید: «برادر من احمد، تو همیشه از امام حسین(ع) و کرامات و معجزات وی سخن به میان می آوردی، اینک از تو می خواهم برای شفای فرزندم به امام حسین(ع) متوسل شوی.» احمد نیز به خواسته دوست خود پاسخ مثبت داد و دست ها را بالا برد و گفت: «خداوندا به حق اشکان حسین(ع) و به حق مادر وی حضرت زهرا(س) به این نوزاد رحم کن، بارالها به حق محاسن آغشته به خون سیدالشهداء و به حق آنچه بر قلب شکسته وی گذشت قلب این مسیحی را نشکن.» لحظاتی پس از این دعا نوزاد مسیحی بار دیگر شروع به نفس کشیدن کرد و زندگانی خویش را بازیافت.
منابع خبری عراق اعلام کردند مرد مسیحی اسم فرزند خود را به «برهان الحسین» تغییر نام داده است.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
ذكر آيتالله بهجت براي رفع مشكلات معيشتي
جوانآنلاين- مرحوم آيتالله حاج شيخ علي افتخاري گلپايگاني كه از شاگردان آيتالله العظمي حاج شيخ محمدتقي بهجت محسوب ميشد درباره نحوه برخورد اين عالم رباني با مردم و سلوك فرديشان اينگونه بيان ميكند.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیتالله العظمی بهجت (ره)
فریادهای آقای بهجت (ره) هنگام سلام نماز برای من سئوال شده بود، گفتم اگر ندانم چرا فریاد میکشد دیگر برای نماز به قم نمیروم.
«تهران زندگی میکردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیتالله بهجت (ره) میخواندند را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیتالله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه میشود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامهام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.
یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح میرفتم قم نماز میخواندم و برمیگشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه میکرد که چرا از کار و زندگی میزنی و به قم میروی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .
کم کم نسبت به فریادهای آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد میکشه؟ چرا داد میزنه؟ چرا با درد سلام میده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلامهای آقا سلام میدادم.
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد میکشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران میخونم، این هفته هفته آخرمه …
یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطهور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف میزدم، آقا اگر بهم نگی میرم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیتالله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی میگفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟
سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم میگفتم آقا چطور حرفهای من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیتالله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز میخوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمیتوانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!
خوشحال بودم و پشت آقا نماز میخواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوهای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.
یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد میکشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم میرفتم و سپس به تهران بازمیگشتم تا آقا رحلت کردند.»
این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیتالله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیتالله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد.
منبع:فارس
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
شاهکار آیت الله جوادی آملی رکورد زد
شاهکار آیت الله جوادی آملی رکورد زد
5هزار نسخه از جدیدترین اثر آیت الله جوادی آملی که به جلد دوم مفاتیح الجنان شهره شده، در 5 روز اول نمایشگاه کتاب به فروش رفت تا علاقمندان این کتاب، در روزهای گذشته تنها به سفارش پستی قانع شوند.
به گزارش خبرآنلاین، «مفاتیح الحیات» نوشته آیت الله عبد الله جوادی آملی، از مراجع عظام تقلید، استاد برجسته حوزه های علمیه و تفسیر و اخلاق، امسال در حالی از سوی نشر اسراء به نمایشگاه بیست و پنجم رسید که استقبال از آن، مسئولان این موسسه را نیز غافلگیر کرد به طوری که هم اکنون مراجعه کنندگان به این غرفه تنها می توانند سفارش خرید پستی بدهند چرا که چاپ اول این اثر ارزشمند در 5 روز اول نمایشگاه به اتمام رسید.
این کتاب در 4 بخش تقسیمبندی شده که عبارتند از: «ارتباط انسان با خود، ارتباط انسان با دیگران، ارتباط انسان با طبیعت و ارتباط انسان با حیوانات». بیش از یکصد عنوان کتاب حدیثی و 6هزار حدیث برای این کار مورد استفاده قرار گرفته و حدود 14 هزار عنوان تهیه شده است تا بتوان از تمام این احادیث، احادیث مرتبط را استخراج کرد. کتاب از فصل های متعددی تشکیل شده و در هر فصل احادیث معتبری در خصوص موضوعات آن فصل ارائه شده که متن عربی و منبع این احادیث نیز در پاورقی صفحات درج شده است
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
ادامه مطلب
اززبان شیخ بهایی!
سید مهدی قوام و زن روسپی
هو الهادی
آقا سید مهدی که از پلههای منبر پایین میآید، حاج شمسالدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز میکند تا برسد بهش.
وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…
آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل…
دست شما درد نکند، بزرگوار!
سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، میگذار پر قبایش. مدتها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی میکنن…
حاج مرشد، پیرمرد ۵۰ ، ۶۰ ساله، لبخندزنان نزدیک میشود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه…*زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالیاش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه میکرد.
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لبها، گیسهای پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.
دوره و زمونهای نبود که معترضش بشوند…*حاج مرشد!
جانم آقا سید؟
آنجا را میبینی؟ آن خانم…
حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.
استغفرالله ربی و اتوبالیه…
سید انگار فکرش جای دیگری است…
حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه میکند:
حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب… یکی ببیند نمیگوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟
سبحان الله…
سید مکثی میکند.
بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمیخورد مشتری باشیم؟!
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی میشود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه میکند و سمت زن میرود.
زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور میکند.
- خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.
زن، با تردید، راه میافتد.
حاج مرشد، همانجا میایستد. میترسد از مشایعت آن زن!…
زن چیزی نمیگوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…
دخترم! این وقت شب، ایستادهاید کنار خیابان که چه بشود؟
شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشمهایش که قدری هوای باران:
حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم…
سید؛ ولی مشتری بود!
پاکت را بیرون میآورد و سمت زن میگیرد:
این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمردهام. مال امام حسین(ع) است…
سید به حاجی ملحق میشود و دور…
انگار باران چشمهای زن، تمامی ندارد…*چندسال بعد…نمیدانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل!
سید، دست به سینه از رواق خارج میشود. زیر لب همینجور سلام میدهد و دور میشود. به در صحن که میرسد،
مرد که انگار مدت مدیدی است سید را میپاییده، نزدیک میآید و عرض ادبی.
زن بنده میخواهد سلامی عرض کند.
مرد که دورتر میایستد، زن نزدیک میآید و کمی نقاب از صورتش بر میگیرد
که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:
آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان میآید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت…
آقا سید! من دیگر… خوب شدهام!
این بار، نوبت باران چشمان سید است…
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
شعری در سوگ بانوی بی ضریح
ضریح گمشده
/عشق من پائیز آمد مثل پار |
|
باز هم، ما باز ماندیم از بهار |
|
احتراق لاله را دیدیم ما |
|
گل دمید و خون نجوشیدیم ما |
|
باید از فقدان گل خونجوش بود |
|
در فراق یاس، مشكی پوش بود |
|
یاس بوی مهربانی میدهد |
|
عطر دوران جوانی میدهد |
|
یاسها یادآور پروانهاند |
|
یاسها پیغمبران خانهاند |
|
یاس ما را رو به پاكی میبرد |
|
رو به عشقی اشتراكی میبرد |
|
یاس در هر جا نوید آشتی ست |
|
یاس دامان سپید آشتی ست |
|
در شبان ما كه شد خورشید؟ یاس! |
|
بر لبان ما كه میخندید؟ یاس! |
|
یاس یك شب را گل ایوان ماست |
|
یاس تنها یك سحر مهمان ماست |
|
بعد روی صبح پرپر میشود |
|
راهی شبهای دیگر میشود |
|
یاس مثل عطر پاك نیت است |
|
یاس استنشاق معصومیت است |
|
یاس را آیینهها رو كردهاند |
|
یاس را پیغمبران بو كردهاند |
|
یاس بوی حوض كوثر میدهد |
|
عطر اخلاق پیمبر میدهد |
|
حضرت زهرا دلش از یاس بود |
|
دانههای اشكش از الماس بود |
|
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه |
|
میچكانید اشك حیدر را به چاه |
|
عشق محزون علی یاس است و بس |
|
چشم او یك چشمه الماس است و بس |
|
اشك میریزد علی مانند رود |
|
بر تن زهرا " گل یاس كبود " |
|
گریه آری گریه چون ابر چمن |
|
بر كبود یاس و سرخ نسترن |
|
گریه كن حیدر! كه مقصد مشكل است |
|
این جدایی از محمد مشكل است |
|
گریه كن زیرا كه دخت آفتاب |
|
بی خبر باید بخوابد در تراب |
|
این دل یاس است و روی یاسمین |
|
این امانت را امین باش ای زمین |
|
گریه كن زیرا كه كوثر خشك شد |
|
زمزم از این ابر ابتر خشك شد |
|
نیمه شب دزدانه باید در مغاك |
|
ریخت بر روی گل خورشید، خاك |
|
یاس خوشبوی محمد داغ دید |
|
صد فدك زخم از گل این باغ دید |
|
مدفن این ناله غیر از چاه نیست |
|
جز تو كس از قبر او آگاه نیست |
|
گریه بر فرق عدالت كن كه فاق |
|
میشود از زهر شمشیر نفاق |
|
گریه بر طشت حسن كن تا سحر |
|
كه پر است از لخته ی خون جگر |
|
گریه كن چون ابر بارانی به چاه |
|
بر حسین تشنه لب در قتلگاه |
|
خاندانت را به غارت میبرند |
|
دخترانت را اسارت میبرند |
|
گریه بر بیدستی احساس كن! |
|
گریه بر طفلان بی عباس كن! |
|
باز كن حیدر! تو شط اشك را |
|
تا نگیرد با خجالت مشك را |
|
گریه كن بر آن یتیمانی كه شام |
|
با تو میخوردند در اشك مدام |
|
گریه كن چون گریه ی ابر بهار |
|
گریه كن بر روی گلهای مزار |
|
مثل نوزادانی كه مادر مردهاند |
|
مثل طفلانی كه آتش خوردهاند |
|
گریه كن در زیر تابوت روان |
|
گریه كن بر نسترنهای جوان |
|
گریه كن زیرا كه گلها دیدهاند |
|
یاسهای مهربان كوچیدهاند |
|
گریه كن زیرا كه شبنم فانی است |
|
هر گلی در معرض ویرانی است |
|
ما سر خود را اسیری میبریم |
|
ما جوانی را به پیری میبریم |
|
زیر گورستانی از برگ رزان |
|
من بهاری مرده دارم ای خزان |
|
زخم آن گل بر تن من چاك شد |
|
آن بهار مرده در من خاك شد |
|
ای بهار گریه بار نا امید |
|
ای گل مأیوس من! یاس سپید |
|
"احمد عزیزی" |
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
خبرنگار زن و امام
سوم بهمن سال 1357 یک خبرنگار زن در گفتوگو با امام خمینی اظهار داشت: چون مرا به عنوان یک زن پذیرفتهاید، این نشان دهندهي این است که نهضت ما یک نهضت مترقی است؛ اگرچه دیگران سعی کردند نشان دهند که عقب مانده است. فکر میکنید به نظر شما آیا زنان ما باید حتماً حجاب داشته باشند؟ مثلاً چیزی روی سرداشته باشند یا نه؟
پاسخ هوشمندانه امام: اینکه من شما را پذیرفته ام، من شما را نپذیرفته ام! شما آمده اید اینجا و من نمیدانستم که شما میخواهید بیایید اینجا! و این هم دلیل بر این نیست که اسلام مترقی است به مجرد اینکه شما آمدید اینجا! اسلام مترقی است. مترقی هم به این معنی نیست که بعضی زنها یا مردهای ما خیال کرده اند. ترقی به کمالات انسانی و نفسانی است، و با اثر بودن افراد در ملت و مملکت است نه اینکه سینما بروند و دانس بروند. و اینها ترقیاتی است که برای شما درست کرده اند و شما را به عقب رانده اند؛ و باید بعداً جبران بکنیم. شما آزادید در کارهای صحیح. در دانشگاه بروید و هر کاری که صحیح است بکنید؛ و همه ملت در این زمینه ها آزادند. اما اگر کاری خلاف عفّت بکنند و یا مضر به حال ملت -خلاف ملیت- بکنند، جلوگیر میشود؛ و این دلیل بر ترقی اسلام است.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
نامه یک جوان محضر علامه طباطبائی
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک نخبه الفلاسفه آیه الله العظمی جناب آقای طباطبائی ادام الله عمرکم ماشاءالله
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
کوتاه سخن آنکه جوانی هستم 22 ساله، ...چنین تشخیص می دهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سؤال من پاسخ دهید. در محیط و شرایطی که زندگی می کنم، هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند و مرا اسیر خود ساختهاند و سبب آن شدهاند که مرا از حرکت به سوی الله، و حرکت در مسیر استعداد خود بازداشته و میدارند. درخواستی که از شما دارم، برای من بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟
یادآور می شوم نصیحت نمی خواهم و اِلّا دیگران ادعای نصحیت فراوان دارند. دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم. همان گونه که شما در تحصیلات خود در نجف پیش استاد فلسفه داشتید، همان شخصی که تسلط به فلسفه اشراق داشت. (مسموع است).
باز هم خاطرنشان می سازم که نویسنده با خود فکر می کند که شفاهاً موفق به پاسخ این سؤال نمی شود. وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایه شما را بگیرم. لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح می دانید و بر این موضوع میتوانید اصالتی قائل شوید مرا کمک کنید. در صورت منفی بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید. متشکرم.امضا 1355/10/23
پاسخ علامه طباطبائی به نامه ایشان:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم
برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است همتی برآورده، توبه ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خدا - عز اسمه - را مراعات خواهم کرد. آن وقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هر چه باشد. همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای در کارهایی که روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید. این رویّه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادی حال سخت و در ذائقه نفس تلخ می باشد ولی کلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید. ان شاء الله موفق خواهید بود. والسلام علیکم.
محمد حسین طباطبایی
مرتضي ام
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
حقایقی زیبا درباره ی خدا
خداوند اغلب اوقات به دیدن ما می آید ولی اکثر مواقع ما خانه نیستیم.
هر اتفاقی، بزرگ یا کوچک، وسیله ایست که از طریق آن خداوند با ما سخن می گوید و هنر زندگی دريافتن اين پيام هاست.
بخشی از بزرگترین نعمت های خدا برای انسان، بی جواب گذاشتن برخی دعاهای اوست.
خداوند هرکدام از ما را آنچنان دوست دارد که انگار فقط یکی از ما وجود دارد.
خداوند امروز به تو هدیه ای 86400 ثانیه ای بخشید، آیا یک ثانیه اش را استفاده کردی تا از او تشکر کنی؟
اگر دوست داری که خدا را بخندانی، نقشه هایی که برای آینده ات کشیده ای را به او بگو.
خوشایندترین و با استفاده ترین افراد، کسانی هستند که نگرانی در مورد قسمتی از مشکلات جهان را هم بر عهده خدا می گذارند.
ترجیح میدهم که با خدا در تاریکی قدم بزنم تا اینکه تنها در روشنایی راه بروم.
خداوند دنیا را کروی آفریده، تا ما قادر نباشیم خیلی جلوتر جاده را ببینیم.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
شهادت حضرت زهرا (س)
دنيا در كلام اميرالمومنين ﴿عليه السلام﴾
«مثلُ الدُّنیا کَمَثَل الحَیَّهِ ، لَیِّنٌ مَسُّها ، وَ السَّمُّ الناقِعُ فى جَوفِها ، یَهوى إلیها
الغِرُّ الجاهل ، و یَحذَرُها ذواللُّب العاقِل.» (نهج البلاغه، حکمت ۱۱۹)
دنیا همانند مار است ، لمس کردن آن ، نرم و ملایم است اما درونش
از زهر آکنده است، لذا فریب خورده نادان به آن میل پیدا ميکند و هوشیار عاقل از آن
حذر مىکند.
«الدُّنیا سَمٌّ یَأکُلُهُ مَن لا یَعرِفُه.»(غررالحکم، ج ۱، ص ۶۹)
دنیا، زهرى کشنده است هر که نشناسدش آن را مىخورد.
«المَغبُونُ مَن شَغَلَ بِالدُّنیا، وَفاتَه حَظُّهُ مِن الآخره.»(همان، ص ۱۰۶)
زیانکار کسى است که سرگرم دنیا شده و بهرهاش از آخرت از
دستش رفته است.
«إیّاک و الوَلَهَ بالدُّنیا، فإنّها تُورِثُکَ الشَّقاءَ وَ البَلاء، و تَحدُوک على بَیعِ البَقاءِ
بالفَناء.» (نهج البلاغه، خطبه ۲۸)
بر تو باد به دورى از شیفتگى به دنیا، زیرا که تو را به بدبختى و گرفتارى
مىاندازد و تو را به طرف فروختن آخرت به سراى نیستى مىراند.
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان